بخش یکم: ضرورت تربیت
پرسشی که ممکن است در همین آغاز به ذهن برسد این است که چرا ما در این کتاب متفاوت از رویه مرسوم در آثار برخی از اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت عمل کرده ایم که نخست از مفهوم و امکان تربیت سخن میگویند و سپس به سراغ ضرورت آن میروند. به باور ما در دنیای امروز و با گسترش علوم و مسائل پیش از هر چیز باید ضرورت یک مسئله برای افراد روشن شود تا برای آن وقت بگذارند و به آن بپردازند تا موضوعی برای یک فرد دقیق و با برنامه اولویت پیدا نکند برای آن وقت نمی گذارد و روی آن متمرکز نمی شود. بنابراین ابتدا به بحث ضرورت تربیت پرداختیم و سپس از مفهوم تربیت گفت و گو میکنیم.
معلمی که با درک ضرورت فعالیت تربیتی و اثر آن در جامعه، پای در عرصه تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان میگذارد از بخش عمده خواسته های خود میگذرد تا بتواند نقش مهمی را در آینده ایران و شکل گیری تمدن اسلامی ایفا کند. از این رو میتوان گفت با تبیین ضرورت تربیت و نقش آن در جامعه انگیزه دغدغه مندان و فعالان فرهنگی و تربیتی برای حرکت در مسیر تربیت و هدایت تقویت میشود. رهبر معظم انقلاب در این باره می فرماید:
جامعه معلمین یک جامعه ای است که یک کار دشوار را با بازده مادی اندک بر عهده گرفته معلم رنج مواجهه تربیتی با جوان و نوجوان را بر دوش دارد. این کار کوچکی نیست سخت است. مسئولیت سنگینی هم دارد؛ همه هم از معلم توقع دارند و دلشان میخواهد که این نونهال شان جوانشان کودکشان وقتی رفت مدرسه با تربیت معلم مثل دسته گل در داخل خانواده بدرخشد. انسان این جور دلش می خواهد همه توقع دارند از معلم در عین حال شما درآمد یک معلم را مقایسه کنید با درآمد فلان سرمایه دار فلان پول دار، فلان بچه تاجر؛ خب این را معلم می بیند. می داند؛ اینهایی که وارد وادی معلمی میشوند شاید خیلی شان حالا نگوییم همه شان بسیاری از اینها میتوانستند یک جاده ی دیگری را در پیش بگیرند و یک منبع درآمد بالاتر و بیشتری برای خودشان فراهم کنند. [اما] نکردند. بخشی از انگیزه های معلمی عشق است. محبت است. احساس مسئولیت است. آینده سازی میکنند. با قناعت رنج تربیت جوان و نوجوان را بر عهده می گیرند با نجابت با صبر و سکون. نمیخواهم یک حکم کلی بکنم بالاخره در هر جامعه ای در هر لباسی ممکن است تعدادی هم باشند که مطلوب نباشند. لکن سیاق کلی جامعه معلمین این است که عرض میکنم ما خودمان زیر دست این معلم ها درس خواندیم حرف شنفتیم یاد گرفتیم می دانیم معلم چه جوری است.
- جایگاه ویژه تربیت در سیره انبیا و معصومین آن
- هدایت انسان هدف بعثت پیامبر
بعثت، حادثه یگانه و بی نظیری است که حقیقتاً هیچ حادثه دیگری در تاریخ بشر به اهمیت و عظمت بعثت پیغمبر وجود ندارد. بعثت پیغمبر صلی الله اوج رحمت پروردگار بر بنی بشر و انسانیت بود. فرستادن پیامبران ارسال پیغمبران برای هدایت انسان برای رساندن انسان به نقطه اوج بزرگ ترین رحمت پروردگار در حق بشر است و اوج این حرکت در بعثت پیغمبر اکرم بود. راهی بر روی بشر گشوده شد که این راه تا آخر دنیا این قدرت را و ظرفیت را دارد که بشر را پیش ببرد.
- دعوت به تربیت حقیقت بعثت رسول گرامی اسلام
مسئله بعثت نبی مکرم در واقع یک عرصه عظیمی است که به این زودی ها بیان ابعاد این حادثه بزرگ میسر نخواهد بود. هر چه زمان به جلو می رود و بشر با تجربه های گوناگون نواقص زندگی خود را آسیبهای خود را بیشتر ادراک میکند، ابعاد گوناگون و بعثت نبی مکرم ﷺ بیشتر خود را نشان میدهد. این بعثت در واقع دعوت مردم به عرصه تربیت عقلانی و تربیت اخلاقی و تربیت قانونی بود. اینها چیزهایی است که زندگی آسوده و رو به تکامل انسان به آنها نیازمند است. «بُعثت لأتمم مكارم الأخلاق»؛ مکرمت های اخلاقی فضیلت های اخلاقی را در میان مردم کامل کند.
- تربیت اخلاقی مردم یکی از کارهای مستمر امیرالمؤمنین در دوران حکومت
یکی از کارهای مستمر امیرالمؤمنین پرداختن به تربیت اخلاقی آن مردم است. همه انحرافهایی که در جامعه پیش می آید برگشتش و ریشه اش در اخلاقیات ما است. اخلاق انسان خصوصیات و خصال اخلاقی انسانها عمل آنها را جهت میدهد و ترسیم میکند. اگر ما در یک جامعه ای یا در سطح دنیا کج رفتاریهایی را مشاهده میکنیم باید ریشه آنها را در خلقیات ناپسند ملاحظه کنیم.
- تلاش امام سجاد برای تربیت اخلاقی مردم به منظور ایجاد تحول در جامعه
امام سجاد علیه السلام به تعلیم و تغییر اخلاق در جامعه اسلامی کمر بست. چرا؟ چون طبق تحلیل آن امام بزرگوار بخش مهمی از مشکلات اساسی دنیای اسلام که به فاجعه کربلا انجامید ناشی از انحطاط و فساد اخلاق مردم بود. اگر مردم از اخلاق اسلامی برخوردار بودند، یزید و ابن زیاد و عمر سعد و دیگران نمی توانستند آن فاجعه را بیافرینند. اگر مردم آن طور پست نشده بودند آن طور به خاک نچسبیده بودند آن طور از آرمان ها دور نشده بودند و رذایل بر آنها حاکم نمی بود ممکن نبود حکومت ها – ولو فاسد باشند ولو بی دین و جائر باشند – بتوانند مردم را به ایجاد چنان فاجعه عظیمی یعنی کشتن پسر پیغمبر (ص) و پسر فاطمه(س) زهرا وادار کنند.
- تلاش پیامبران الهی برای قرار گرفتن انسان ها در مسیر هدف آفرینش
تلاش پیغمبران الهی در طول تاریخ برای این نبوده که انسان یک کاری را یکند در حالی که از آن سودی نمی برد؛ برای این بوده که انسان ها بتوانند با عمل به دستوری که پیغمبران در اختیار انسان می گذارند. زندگی خود را سامان ببخشند به کمال برسانند. هدف از آفرینش انسان را تامین یکنند. پیغمبران مثل پزشکانی هستند که بیماری های انسان را می بینند می شناسند دردها و درمانها هر دو را می فهمند، درمان را در اختیار مردم قرار می دهند و مردم باید عمل کنند تا سود ببرند. هر جا که مردم عمل نکردند -که در طول تاریخ قرون فراوانی نسل های بی شماری وجود داشتند که به دستورات پیغمبران عمل نکردند – نتیجه جهالت انسانیت شده نتیجه فحشا و فساد انسان ها شده است.
- ضرورت نقش آفرینی حکومت اسلامی در تربیت
- مسئله پرورش یک مسئله مهم برای حکومت ها
امروز در دنیای غرب از لحاظ دانش و فناوری پیشرفته مسئله پرورش در بسیاری از کشورها جزو آن مبانی اصلی است؛ مسئول و مأمور پرورشی وجود دارد. به پرورش اهمیت میدهند. پرورش فقط دین دار شدن و عمق ایمان یافتن نیست که ما دنبالش هستیم پرورش تأثیر خودش را در رفتارها برخوردها رشد شخصیت تقویت اعتماد به نفس و جوشاندن چشمه استعداد نشان میدهد. بنابراین مسئله پرورشی یک مسئله مهم است.
- ضرورت تلاش حکومت و افراد با نفوذ برای ترویج فضایل در جامعه
هرکسی هر توانی که دارد باید خرج کند یک روحانی باید توانش را خرج کند یک دانشگاهی باید توان خودش را صرف کند یک انسانی که دارای یک منبری است، دارای یک حوزه نفوذی است در تأثیرگذاری روی مردم باید توان خودش را خرج کند. از همه اینها پرتوان تر هم دستگاه حکومت یک کشور است، خب طبعاً باید توان خودش را صرف کند در راه ترویج فضائل و جلوگیری از آنچه مزاحم رشد فضائل است. دو چیز لازم است یکی کار یکی ابتکار این دو کار و این دو نقطه مهم را باید در نظر داشت باید کار کنیم کار هم باید کار ابتکاری باشد.
- اثرگذاری تربیت در مقیاس تمدنی
- قابلیت تغییرو تحول در همه انسان ها
بافت انسان وقالب و تراش یک انسان مطلوب اسلام چیزی است که با تربیت حاصل می شود. همه انسانها هم قابل تربیت اند. بعضی ممکن است، دیرپذیرتر باشند، بعضی زود پذیرتر؛ بعضی تربیت در آنها ماندگارتر باشد. بعضی کم دوام تر اما همه انسانها در معرض تغییر و تبدیلی هستند که با تربیت حاصل می شود.
- تعلیم و تربیت مهم ترین موضوع تمدنی
این جلسه از جهات مختلفی اهمیت دارد از نظر این حقیر یکی اینکه درباره مهم ترین موضوع تمدنی ما یعنی تعلیم و تربیت است؛ یکی اینکه اساساً روز معلم به نام شهید و به نام شهادت است و جهات مختلف گوناگونی که در ضمن صحبت عرض خواهم کرد.
- تحول معنوی و روحی انسانها مهمترین کار پیش روی انقلاب اسلامی
شما سؤال میکنید که ما از حالا به بعد چه خواهیم کرد؛ من به شما میگویم که ما در اول راهیم آن تصویری که از جامعه اسلامی در ذهن ما است. با وضع کنونی ما فاصله زیادی دارد ما توانستیم حصاری را بشکنیم و مانع را از سر راه حرکت به سمت دولت اسلامی و جامعه اسلامی و دنیای اسلامی برداریم…. اما آنچه را که در اثنای این جاهلیت مظلم طی کردیم نسبت به آنچه که بعداً باید طی کنیم مطمئناً خیلی کم است. اولین و مهم ترین کاری که پیش روی ما قرار دارد تحول معنوی و روحی انسان هاست. ما متأثر از تربیت های طولانی غیر اسلامی هستیم.
- تربیت جوان ها؛ فتح الفتوح انقلاب اسلامی
امام بزرگوار ما…. در قضیه یکی از عملیات که پیروزی ای به دست رزمندگان آمده بود، یک پیامی دادند. در آن پیام این نکته وجود داشت که فتح الفتوح انقلاب اسلامی تربیت این جوان هاست همه توقع داشتند که امام بگوید این پیروزی ای که شما به دست آوردید فتح الفتوح است. از آن پیروزی ستایش کند؛ امام نه، از رزمندگان تشکر کردند اما گفتند فتح الفتوح انقلاب ما تربیت این جوان هاست که در آن شرایط دشواری که همه دنیا در مقابل ما با چهره دژم و سلاح آماده شلیک ایستاده بودند این ها توانستند یک چنین پیروزی بزرگی را به دست آورند عملیات طریق القدس بود. من همین را تکرار میکنم فتح الفتوح انقلاب اسلامی این هاست .
- اهمیت تربیت کودک و نوجوان برای جبران گذشته و ساختن آینده است
ما میخواهیم از این نسلی که امروز مثل ماده خامی و مثل ذخیره ای در اختیار یکایک ماست چه ساخته شود؟ آینده ای را که آنها خواهند ساخت و پرداخت و پیش برد چگونه تصویر کرده ایم؟ اگر حقیقتاً به آرمانهای اسلامی و ملی و عظمت ایران و ایرانی و جبران راهی که دست های استبداد سیاه در این صد و پنجاه سال دویست سال اخیر ما را در آن کشانده است. فکر می کنیم؛ اگر این ها برایمان مهم است و به آینده به معنای حقیقی کلمه اهمیت میدهیم پس بایستی به تربیت کودک و نوجوان خیلی بپردازیم درباره آن خیلی فکر کنیم و اهمیت آن را خیلی بشناسیم .
- آسیب های علم بدون تربیت
آموزش بدون پرورش راه به جایی نخواهد برد. آموزش بدون پرورش همان بلایی را بر سر جوامع انسانی خواهد آورد که امروز بعد از گذشت صد سال صد و پنجاه سال با بیشتر جوامع غربی دارند آن را احساس می کنند. این ها از آن چیزهایی است که آثار آن ده ساله و بیست ساله ظاهر نمی شود. یک وقت چشم باز میکنید می بینید یک نسل ضایع شده است و کاریش نمی شود کرد. یک نسل، مأیوس کننده است. من در این زمینه اطلاعات زیاد و آمارهای تکان دهنده ای در اختیار دارم اعترافهای صریح و قاطع. خیال نشود این حرفی است که ما اینجا نشسته ایم و داریم از دور می زنیم نه حرف خود آن هاست؛ هشداری است که خود آنها به خودشان میدهند. این اتفاق در غرب افتاده و این همان سیلی است که خانه را از بیخ و بن ویران میکند. علم بدون تربیت این جور است. وقتی در یک جامعه ای علم پیش می رود و تربیت نیست حالا بمب اتمی اش به جای خود بی صفایی های گوناگون سیاسی به جای خود دروغ گوئیهای گوناگون به جای خود نفع طلبی های اقتصادی کارتلها و تراستها به جای خود آنها داستان جداگانه ای دارد که آن هم ناشی از همین است. نکته اساسی ضایع شدن نسل انسانی است. بنابراین مسئله امور پرورشی بسیار مهم است.
گنجینه های ملت – یعنی کودکان و نوجوانان و جوانان – در دست شما است. هیچ گنجی از این بالاتر نیست. اگر از استعداد اینها در راه پرورش فکری و رشد علمی استفاده نشود یا رشد علمی پیدا کنند اما از لحاظ انسانی و اخلاقی و تربیتی انسانهای منحرف و معوجی بار بیایند، انسانی بی اعتقاد و بی اعتنای به همه موازین اخلاقی باشند نه به ملت نه به کشور نه به مردم نه به اسلام و انقلاب نه به خدمت گزاران و مسئولان کشور و نه به سرنوشت و تاریخشان هیچ اعتنایی نداشته باشند این ها هر چه هم عالم باشند این علم ارزش منفی دارد؛ یعنی میزان علم هر چه بیشتر شد، ضربه و ضررش هم بیشتر خواهد بود؛ مصداق همان شعر معروف خواهند بود: «چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا» بنابراین باید برای تربیت دانش آموزان هم خیلی اهمیت قائل شد…
پایه و قوام هر نظام تربیتی بر مبانی آن استوار است. مبانی انسان شناختی یکی از مهمترین بخشها در مبانی است. اهداف، اصول، روشها و قالب های تربیتی طبق نگاههای انسان شناسی مکاتب و رویکردها مشخص و تدوین میگردد. نوع نگاه متفاوت به انسان است که الگوهای تربیتی متفاوتی را تولید میکند. از این رو ابتدا با طرح چند نکته این مسئله را در نگاه رهبر معظم انقلاب نشان میدهیم و سپس به تبیین انسان شناسی اسلامی در نظام فکری ایشان می پردازیم. نکته دیگری که لازم است در توضیحات این بخش اشاره شود دلیل پرداختن به موضوع تربیت قبل از مفهوم تربیت است. از نظر ما قبل از پرداختن به مفهوم باید مشخص شود در مورد چه موجودی سخن میگوییم او چه ویژگیهایی دارد و چه مختصاتی از او در دست داریم. در فلسفه و منطق انواع مختلفی برای تعریف ذکر شده است؛ تعریف به هدف تعریف به کار کرد، تعریف به روش تعریف به فرآیند و …. .
همان طور که مشخص شد یکی از انواع تعریف، تعریف تربیت به هدف است و زمانی میتوان تربیت را از زاویه هدف تعریف نمود که ویژگیهای انسان به عنوان موضوع تربیت مشخص شده باشد. این برهان در برخی از انواع دیگر تعریف نیز میتواند صادق باشد. بنابراین قبل از بیان مفهوم تربیت به ویژگیهای انسان به عنوان موضوع تربیت می پردازیم.
- تفاوت الگوهای تربیتی با توجه به تفاوت نگاه به انسان
پیداست انسان اسلامی با انسانی که در فلسفه های مادی غرب و پوزیتیویسم قرن نوزده و اینها مطرح است به کلی متفاوت است. این یک انسان است. آن یک انسان دیگر است؛ اصلاً تعریف این دو انسان یکی نیست. لذامحور بودن انسان هم در اسلام با محور بودن انسان در آن مکاتب مادی به کلی متفاوت است. انسان محور است. اینجا مسئله سعادت و مسئله عقبی متعلق به فرد است؛ نه به این معنا که انسان از حال دیگران غافل باشد. برای آنها کار نکند؛ نه، (مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا) در روایت هست که معنای این جمله را از امام پرسیدند فرمود تأويل أعظم آن این است که تو کسی را هدایت کنی معلوم است که هدایت وظیفه همه است؛ لیکن در نهایت آن چیزی که از نگاه اسلام برای انسان مطرح است و اهم است. نجات خودش است.
آنچه که موجب میشود ما الگوی غربی را برای پیشرفت جامعه خودمان ناکافی بدانیم در درجه اول این است که نگاه جامعه غربی و فلسفه های غربی به انسان – البته فلسفه های غربی مختلف اند؛ اما برآیند همه آنها این است – با نگاه اسلام به انسان به کلی متفاوت است. یک تفاوت بنیانی و ریشه ای دارد. لذا پیشرفت که برای انسان و به وسیله انسان است در منطق فلسفه غرب معنای دیگری پیدا میکند تا در منطق اسلام. پیشرفت از نظر غرب پیشرفت مادی است محور سود مادی است. هرچه سود مادی بیشتر شد پیشرفت بیشتر شده است. افزایش ثروت و قدرت، این معنای پیشرفتی است که غرب به دنبال اوست. منطق غربی و مدل غربی به دنبال اوست و همین را به همه توصیه میکنند. پیشرفت وقتی مادی شد معنایش این است که اخلاق و معنویت را میشود در راه چنین پیشرفتی قربانی کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند ولی اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد.
در اسلام نگاه به انسان از دو زاویه است که این دو زاویه هر دو مکمل همدیگر هستند. این میتواند پایه و مبنایی برای همه مسائل کلان کشور و نسخه هایی که برای آینده خودمان خواهیم نوشت باشد. این دو زاویه ای که اسلام از آن به انسان نگاه میکند یکی نگاه به فرد انسان است. به انسان به عنوان یک فرد به من شما زید عمرو به عنوان یک موجود دارای عقل و اختیار نگاه میکند و او را مخاطب قرار میدهد. از او مسئولیتی میخواهد و به او شأنی میدهد که حالا خواهیم گفت. یک نگاه دیگر به انسان به عنوان یک کل و یک مجموعه انسانهاست. این دو نگاه با هم منسجم اند؛ مکمل یکدیگرند هر کدام آن دیگری را تکمیل میکند.
اومانیزم غربی هم انسان محور است. اومانیزم – که محور فلسفه های قرن نوزدهمی و بعد و قبل از آن است – انسان را محور قرار میدهد. اما چه جور انسانی؟ انسان در منطق غرب و اومانیزم غربی به کلی با این انسانی که در منطق اسلام هست تفاوت دارد. انسان در الگو و نگاه اسلامی موجودی است هم طبیعی و هم الهی. دو بعدی است. اما در نگاه غربی، انسان یک موجود مادی محض است و هدف او لذت جویی، کام جویی، بهره مندی از لذائذ زندگی دنیاست که محور پیشرفت و توسعه در غرب است انسان سود محور؛ اما در جهان بینی اسلام، ثروت و قدرت و علم وسیله اند برای تعالی انسان. در آن جهان بینی غربی ثروت و قدرت و علم هدف اند انسانها تحقیر بشوند، ملت ها تحقیر بشوند میلیون ها انسان در جنگ ها لگدمال بشوند و کشته بشوند برای اینکه کشوری به قدرت یا به ثروت برسد یا کمپانی هایی سلاح های خودشان را بفروشند ایرادی ندارد! تفاوت منطقی این است.
- انسان شناسی اسلامی
- مهم ترین ویژگی های انسان
ابزار اندیشه ابزار اراده و ابزار ابتکار و ابزار مسئولیت پذیری این چهار ویژگی اصلی انسان است و انسان را اگر ما بخواهیم تعریف کنیم
به موجودی که دارای این چهار ویژگی است تعریف میکنیم اندیشمندی اختیار نوآوری و مسئولیت یا مسئولیت پذیری و هر دو یکی است و اگر یکی از اینها را از انسان بگیریم انسان نیست .
- اندیشمند
انسان با اندیشمندی، قدرت تحلیل و ترکیب و جمع بندی و بالاخره فهم و معرفت و شناخت راه پیدا میکند و راه ها را می یابد.
- مختار و صاحب اراده
با اختیار، قدرت انتخاب پیدا میکند اختیار آن چیزی است که منشأ انتخاب در انسان است. در تعبیرات غربی ها انسان را موجود انتخابگر معرفی میکنند اما انتخابگر بودن چیزی است که بر پایه یک خصلت اصلی تری بنا شده چرا انسان انتخابگر است؟ چون مختار است چون خصلت و صفت اختیار در او هست قدرت بر گزینش قدرت بر انتخاب اگر انسان اختیار نداشته باشد. نمی تواند انتخاب کند. هر چه هم آگاهی انسان وسیع باشد. این آگاهی برای او سودمند نخواهد بود با اختیار میتواند انتخاب کند و راه درست را از نادرست وقتی شناخت راه درست را انتخاب کند، راه نادرست را رها کند.
انسان موجودی است مکلف مختار و مواجه با هدایت الهی – أَلَمْ نَجْعَلُ لَهُ عَيْنَيْنِ، وَ لِسَاناً وَ شَفَتَيْنِ وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ)میتواند هدایت را انتخاب کند میتواند ضلالت را انتخاب کند انسان موجودی است متعهد برای خود برای جامعه برای اهل .
انسان یک موجود مختار است خدای متعال به انسان اختیار داده که این کار را بکند یا نکند لازمه اختیار مسئولیت است. اگر ما در یک کاری از خودمان اختیار نداشته باشیم مسئولیت نداریم وقتی اختیار داشتیم
طبعاً مسئولیت داریم…. اولین مسئولیت و بزرگترین مسئولیت شکر خدای متعال است که این نعمت استعداد را به شما داده شکر یعنی چه؟ یعنی اولاً بدانید که این نعمت است بدانید این نعمت از خدا است بدانید که در قبال آن مسئولیت دارید و آن مسئولیت این است که این نعمت را در جای خودش مصرف کنید اینها ارکان تشکیل دهنده شکر است این میشود شکر شکر فقط شکر زبانی نیست مجموعه ای از همه اینهایی است که عرض کردم .۴
۳٫نوآور
با نوآوری می تواند خود را تکامل بدهد و بن بست ها را باز کند و در يك حد متوقف نماند و اگر نوآوری و نوآفرینی در انسان نبود. این جاده تکامل هرگز پیموده و کوبیده نمیشد و انسان در صنعت معرفت در تمدن در علم در اخلاق هرگز پیش نمی رفت این روحیه و خصلت ویژه ای است در انسان که راه های تازه را دائما در مقابل انسان باز میکند
۴٫مسئول
وقتی انسان معرفت پیدا کرد و توانست انتخاب کند. آن وقت مسئولیت دارد، زیرا که در پیش روی انسان عمل کردن ها و عمل نکردن های فراوانی مطرح می شود؛ اگر انسان نشناسد مسئولیت ندارد؛ اگر بشناسد و نتواند انتخاب کند باز مسئولیتی ندارد اما آنگاه که شناخت و آگاهی پیدا کرد و توانست عمل بکند آن وقت نوبت مسئولیت پذیری است؛ این چهار خصوصیتی است که انسان را میسازد و انسان در جامعه جاهلی همه یا بخشی از این چهار پایه وجود انسان را فراموش میکند. انبیا می آیند تا این را به یاد او بیاموزند به یادش بیاورند آگاه اش را قدرت فهمش را که در قسمتهای دیگر روشن میشود و امکان انتخابش را و اختیارش را و اراده اش را .
انسان موجودی است مسئول نه فقط مسئولیت در برابر خود و در برابر خانواده خود و نزدیکان خود – که این هست – بلکه مسئولیت در قبال حوادث زندگی در قبال سرنوشت جهان سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه چه مسلمان چه غیر مسلمان نقطه مقابل همان دم غنیمتی ولش کن و حالت تنبلی و حالت گریز از مسئولیت و مانند اینها است. این تفکر مسئولیت انسان جزو بینات اسلام است یعنی هیچ کس نمی تواند در این تردید بکند که اسلام انسان را این جور موجودی می داند. موجودی که مسئول است کار از او خواسته شده است.
- دارای عاطفه و استدلال در کنار هم
عاطفه به جای خود و منطق و استدلال هم به جای خود هر یک سهمی در بنای شخصیت انسان دارد خیلی از مسائل است که باید آن ها را با عاطفه و محبت حل کرد و در آنها جای منطق و استدلال نیست. شما اگر در نهضت های انبیا ملاحظه کنید خواهید دید وقتی که پیغمبران مبعوث می شدند. در وهله اول که عده ای دور آنها را می گرفتند، عامل اصلی منطق و استدلال نبود.
- دارای خیال
خیال جسور و بی منطق است؛ طبیعتش این است. خیال در جایی میرود می نشیند که جای نشستن نیست
۷٫تکلیف گریز
طبیعت بشر هم این است که از هر تکلیفی میگریزد. این هم جزو طبایع انسانی است که باید با آن مبارزه کند مثلاً آیا مردم از ورزش نمی گریزند؟
ورزش که دین نیست میبینید خیلیها هستند که هرچه هم میگویید ورزش کنید ورزش نمیکنند. بنابراین گریز از تکلیف و کار سنگين يك امر قهری است که ناشی از جسمانیت انسان است. آن صبغه سفالی ما، قهراً انسان را از تکلیف پذیری دور میکند.
- دو ویژگی انسان با توجه به مجموعه استعدادهای درونی او
۱ انسان موجودی بی نهایت و بی نهایت طلب
بشر یک موجود تمام نشدنی است. احصا نشدنی است. این همه علم پیشرفت کرده است هنوز بخشهای عمده ای از مغز بشر ناشناخته است این را دانشمندان مربوط به این کار میگویند. این وجود جسمانی بشر ناشناخته است چه برسد به وجود معنوی و روحانی وباطنی انسان.
توانایی های انسان خیلی زیاد است. ما خیلی کارها می توانیم بکنیم. انسان می تواند خیلی رشد مادی و معنوی توامان بکند.
دین در آغاز یک جهان بینی است. شناخت جهان به معنای این که این مهندسی عظیم با دست صنع و قدرت لایزال الهی به وجود آمده است و انسان به عنوان یکه سواری است که میتواند در این محدوده عظیم تلاش فکری کند؛ خرد را به کار اندازد؛ مناطق ناگشوده را فتح کند. به عنوان کسی
است که میتواند تکامل حقیقی خودش و رسیدنش به مرتبه قرب را در این دنیا به دست آورد.
با خدا باشید دل به خدا بسپارید توکلتان را به خدای متعال از دست ندهید؛ به نیروی عظیمی که خدای متعال در دل شما در ذهن شما در اراده ی شما در وجود شما و در جسم شما به ودیعه قرار داده است. باور و ایمان بیاورید و بدانید با این نیرو میتوانید کوههای عظیم را جابه جا کنید.
بشر موجود بی نهایتی است که حد و مرزی ندارد هر چه هم عالی فکر کنید پیشرفت کارهایی که آفریده انسانیت شماست، نهایت علو نیست؛ یعنی عالی ای نیست که اعلی از آن وجود نداشته باشد. بالاخره بالاتر از آنی وجود دارد که باید آن را طلب کرد و همین طور انسان در سیر بی نهایت حرکت می کند. واقعاً وجودی که خدای متعال آفریده، عجیب است. هر چیزی که فرض شود امروز بهتر از آن وجود ندارد باز بالاتر و بهتر از آن قطعاً وجود دارد و باید آن را جستجو و طلب کرد در این مسیر نباید هیچ از کار و حرکت باز ایستاد.
۲ انسان دارای ترکیبی پیچیده از ویژگیها و نیروهای متضاد اما هماهنگ با نظام عالم
وَ صَوْرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُورَكُمْ که خدای متعال شما را تصویر کرد، صورت بخشید به شما…. صورت بخشیدن یعنی این قوام و این ترکیب را به انسان دادن و صوركُم) یعنی خداوند این ترکیب انسانی را به شما داد. همان قدرتی که این آفرینش را این مجموعه را با این قوانین با این ترکیب بدیع و عجیب آفریده همان قدرت انسان را با این ترکیب آفریده و خدای متعال است که شما را به این ترکیب جسمی این ترکیب احساسی این ترکیب عقلانی این ترکیب روحی و عاطفی آفریده. پس چون آفرینش شما باید با حرکت این عالم همسان و هماهنگ باشد. بعد می فرماید: فَأَحْسَنَ صُورَكُمْ) خدا ترکیب شما را ترکیب نیکویی قرار داد صورتهای شما را نیکو کرد. نیکویی صورت به معنای زیبایی مصطلح در عرف ما نیست…. یعنی این مجموعه یک مجموعه زیبا است یک مجموعه درست و کامل است.
وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ) گردش شما به سمت پروردگار عالم است؛ حرکت تکاملی شما به سمت خداست….. وقتی خدا این آفرینش را اینجوری آفریده که بتوانید به آن نتیجه و آن هدف نزدیک بشوید و معلوم میشود که شما از لحاظ ترکیب و قوام وجودی دارای بهترین ترکیبها و بهترین قوامها هستید یعنی در این مجموعه درست جا می افتید و آنچنان خدا شما را آفریده و با آن عقلی با آن احساسی با آن عواطفی با آن نیروهای جسمانی ای که با مجموعه این ابزار میتوانید از مجموعه قوانین عالم استفاده کنید و در جهت آن هدفی که خدای متعال برای این دستگاه در نظر گرفته و نتیجه ای که خواسته بر این دستگاه مترتب بشود حرکت کنید… خدای متعال شما را که انسان هستید جوری آفریده که در مجموعه این عالم میتوانید یک حرکت تکاملی صحیحی سریعی را به سمت پروردگار عالم طی کنید. این مهم ترین معارفی است کهبرای بشر در رابطه انسان با خدا و در رابطه انسان با جهان آفرینش وجود دارد.
انسان استعداد دارد که تا آخرین نقطه تعالی حیات ممکنات بالا برود، اما بقیه موجودات این امکان را ندارند. در آیه شریفه (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أحسن تقويم) أحسن تقویم معنایش این نیست که ما جسم انسان را طوری آفریده ایم که مثلاً سرش با دستش با چشمش با تنش تناسب دارد؛ این که مخصوص انسان نیست هر حیوانی نیز همین طور است. در بهترین تقویم، یعنی در بهترین اندازه گیری انسان را آفریده ایم؛ یعنی آن اندازه گیری ای است که رشد او دیگر نهایت و اندازه ای ندارد تا آن جایی می رود که در عالم وجود، سقفی بالاتر از آن نیست؛ یعنی میتواند از فرشتگان و از موجودات عالی و از همه این ها بالاتر برود.
در درون ما هم عناصر فرشتگی وجود دارد هم عناصر سبعیت: (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِين) یعنی استعداد علو و ترقی و تعالی و استعداد تنزل و سقوط تقریباً شاید بشود گفت بی نهایت در ما افراد انسان وجود دارد.
بشر خصوصیتش این است که مجموعه انگیزه ها و غرایز متضادی است و مکلف است که در خلال این انگیزه های گوناگون راه کمال را بپیماید. به او آزادی داده شده به خاطر پیمودن راه کمال همین آزادی با این ارزش برای تكامل است؛ کما این که خود حیات انسان برای تکامل است و ما خلقت الجن والإنس إِلَّا لِيَعْبُدُونِ خداوند جن و انس را آفریده، برای رسیدن به
مرتبه عبودیت او که مرتبه بسیار والایی است. آزادی هم مثل حق حیات است؛ مقدمه ای برای عبودیت .
انسان ترکیبی از دوست داشتن و دشمن داشتن است. هم احساس محبت و هم احساس بغض و عداوت در وجودتان هست. این طبیعی هر انسان است که یک روح دوست داشتن و یک روح دشمن داشتن و کینه ورزیدن در او وجود دارد.
- عرصه تعلیم و تربیت؛ عرصه زندگی بخشیدن به یک انسان
مسئله تعلیم و تربیت مسئله زندگی بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است. اسلام با این چشم نگاه میکند. شما تلاش کنید سعی کنید یک بخشی از زمینی را که خشک به نظر می رسد، بکاوید و از آنجا چشمه ای جاری شود. شما یک بذری را که خیلی ناچیز به نظر می رسد، در زمین مستعدی بکارید و آن را آبیاری کنید تا نهال سرسبزی از آن متولد شود، مسئله این است. حالا چه قابل تبدیل به پول باشد چه نباشد. اسلام با این چشم به تعلیم و تربیت و به معلم نگاه میکند.
- خارج کردن انسان از محدود اندیشی و چهارچوب های عالم ماده
وقتی که پیغمبر می آید یک انقلاب به وجود می آورد، یک حرکت انقلابی در جامعه به وجود می آورد. این حرکت انقلابی به معنای ایجاد یک جریان جدید است که شامل فکر عمل ارزشها و کلیه مسائلی می شود که در حوزه زندگی انسان مطرح است. حرکت انقلابی پیغمبر این است حرکت دین و انقلاب دین یعنی این؛ یعنی وقتی پیغمبر مبعوث می شود، ذهن مردم را عوض میکند تا آن وقت ذهن مردم محدود اندیش بود؛ با کسی که دنیا را در یک مشت موجود انسانی محصور در این عالم مشاهده بکند….. دیدش محدود است. امروز هم که مادیون عالم آفرینش راه یعنی هستی را در آنچه چشم انسان میبیند با آنچه قابل دیدن به چشم است محدود می کنند، در حقیقت تنگ نظرند محدود اندیشند. همه چیز را در میان یک محدوده ای در زیر یک سقفی مشاهده میکنند. موحد، این دید محدود را ندارد، او میگوید که هستی غیر از آنچه تو میبینی یا میتوانی ببینی، یک چشم انداز وسیع دیگری دارد که غیر قابل احصاء است و آن آفرینش الهی و وجود الهی است. در حقیقت اعتقاد به خدا انسان را از تنگ نظری از محدود اندیشی خارج میکند و وارد یک دریای بی پایان از هستی و از وجود می کند. این در عالم ذهنیت و در عالم اندیشه.
- ایجاد یک جریان جدید در زندگی انسان از راه تغییر ارزشها
اسلام می آید و در امر اقتصاد در امر حکومت در امور اجتماعی در امور فردی در امر خانواده در تربیت فرزند در همه چیز روشهای جدیدی می آورد. آن روشها غلط بود این روشها درست است؛ اینها را تغییر می دهد درست است؟ آن وقت نظام ارزشی و مجموعه ارزش ها را هم عوض می کند آن روز فرض بفرمایید که افتخار به این بود که آدم گردن کلفت باشد و بزند همه اقرانش را خاک کند مهم باشد که وقتی در محله پیدا شد همه بگویند فلانی آمد از او بترسند به او تملق بگویند، ارزش این ها بود. بعد که مثلا نظام الهی می آید فرض بفرمایید ارزش به این میشود که یکی بگوید که بنده در خانواده مان سه شهید داده ام آن یکی بگوید عجبا من چهار شهید داده ام ببینید اینها میشود ارزش؛ شهید شدن میشود ارزش….. ؛اصلا به کلی ارزش ها عوض میشود…. پس وقتی که انقلاب اسلامی می آید -که در زمان پیغمبر هم انقلاب اسلامی بود آنچه آنجا هم انجام گرفت، همین بود که در زمان شما انجام گرفت – مجموعه زندگی انسان ها را عوض می کند. یعنی یک جریان جدید زندگی را به وجود می آورد.
> نسبت تعلیم و تربیت
خدای متعال بشر را طوری آفریده است که به تربیت احتیاج دارد. هم از بیرون باید او را تربیت کنند هم از درون خودش باید خودش را تربیت کند.
در مقوله مسائل معنوی این تربیت یکی تربیت فکر و قوای عقلانی اوست که محل این تربیت تعلیم است و یکی تربیت نفس و قوای روحی و قوه غضبیه و شهویه اوست که نام این تربیت تزکیه است. لذا شما می بینید در قرآن وظیفه انبیا، تزکیه و تعلیم است.
به قدر تعلیم یا شاید بیش از تعلیم به تربیت بیندیشید. بجز در یک جا در قرآن که (يُعلمهم) جلوتر از (تزکیهم) است همه جا (تزکیهم) – تزکیه – بر تعلیم مقدم است. (تزكّيهمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الكتاب و الحكمة) این شاید نشان دهنده این است که تزکیه جایگاه برتری دارد مخاطبان خودتان را تزکیه کنید، تربیت کنید.
فقط علم نیست؛ تربیت کنار علم حتماً هست….. نمی شود در همه سطوح این بخش را از آموزش و پرورش حذف کرد باید به آن توجه نمود. حداقل نیمی از کار آموزش و پرورش، پرورش و تربیت است. لذا شما می بینید در قرآن وظیفه انبیا، تزکیه و تعلیم است. بعضی ها از جلو قرار گرفتن (تزکیهم) در دوآیه قرآن بر يُعلمهم) استفاده کرده اند که تزکیه از تعلیم هم بالاتر است. می تواند این طور باشد. حداقل این است که تزکیه در کنار تعلیم است. تُزكيهمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الكتاب والحكمة آن هم تعلیم کتاب و حکمت، نه تعلیم چیزهای پیش پا افتاده این در کنار تزکیه است؛ بنابراین تزکیه خیلی والاست. تزکیه یهنی تربیت.
تزکیه که همان رشد اخلاقی دادن است جلوتر از تعلیم آمده است. در همین روایت هم که راجع به عقل از پیغمبر اکرم عرض کردیم – بعد که عقل را بیان می کند – می فرماید که آن وقت از عقل حلم به وجود آمد؛ از حلم علم به وجود آمد. ترتیب این مسایل را انسان توجه کند. عقل، اول حلم را به وجود می آورد؛ حالت بردباری را حالت تحمل را این حالت بردباری وقتی بود زمینه برای آموختن دانش افزودن بر معلومات خود – شخص و جامعه فراهم خواهد آمد، یعنی علم در مرتبه بعد از حلم است. حلم اخلاق است. در آیه قرآن هم يُركيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الكتاب و الحكمة)، تزکیه را جلوتر می آورد. این تربیت اخلاقی است. امروز ما نهایت نیاز را به این تربیت اخلاقی داریم. هم ما مردم ایران جامعه اسلامی در این محدوده جغرافیایی هم در همه دنیای اسلام امت بزرگ اسلامی جوامع مسلمان. این ها نیازهای اول ماست.
ضرورت هدف گذاری تربیتی
ما این حیات و زندگی را برای چه می خواهیم؟ وقتی شما اتومبیل تان را بنزین می زنید و در آن روغن می ریزید و مرتب میکنید. برای این است که سوار آن بشوید و به جایی برسید.اگر چنانچه کسی این باک را از بنزین پر کند و سوار شود و روشن کند و به سمت پمپ بنزین بعدی برود و در آنجا مجدداً پاک را پر کند و باز ماشین را روشن کند و به طرف پمپ بنزین سومی برود و همین کار را تکرار کند و ادامه دهد چه هدفی را دنبال کرده و چه فایده ای را تأمین نموده است؟! اینکه زندگی نشد. اگر هدف از پر کردن باک و مرتب کردن ماشین این باشد که حرکت کنیم تا به جایی برسیم که مجدداً همین کار را بکنیم هیچ هدف مشخصی را دنبال نکرده ایم.
شما این موتوری که اسمش جسم و وجود شماست. برای چه مرتب می کنید؟ آیا ما غذا میخوریم تا جان بگیریم و راه بیفتیم و حرکت و تلاش کنیم و نانی گیر بیاوریم و دوباره بخوریم؟! اگر دوباره این نان را هم گیر آوردیم و در جسم مان ریختیم با خوردن نان دوم باز جان و حرارت و حرکت و توانی پیدا میکنیم واقعاً با این توان باید چه کار کنیم؟ آیا باز دوباره به سمت نان حرکت کنیم؟! اینکه زندگی نشد. این چیز پوچی است. آیا انسان در همه سالهای متمادی بخورد تا بتواند کار کند و بعد با کار خود، وسیله خوردن پیدا کند؟! اینکه یک دور دائمی خیلی بی ربطی شد. این گونه زندگی که فایده ای ندارد.
من در ماشینم بنزین می ریزم که با آن بتوانم خودم را به نقطه محبوب و معشوق و آنجایی که کار دارم برسانم. البته، وقتی می خواهم به آنجا برسم. طوری راه را انتخاب میکنم که پمپ بنزینی هم وسط راه باشد. اما هدف آن پمپ بنزین نیست هدف آنجاست. ما باید غذا بخوریم تا برای رسیدن به مقصودی، توان و حیات پیدا کنیم آن مقصود چیست؟ آن را باید پیدا کرد. آن معشوق چیست؟ دنبال او باید رفت او، آرمانها و آرزوهای فراتر از چارچوب جسم من و شماست تلاش ما برای آن آرزوست .
اصول هدف گذاری تربیتی
>1.فرامادی بودن اهداف زندگی
هدف زندگی باید چیزی فراتر از خود زندگی باشد چون وقتی شما چیزی را به عنوان هدف زندگی انتخاب میکنید یعنی زندگی وسیله و ابزاری برای آن است. غیر از این است؟ یعنی حیات انسان مقدمه و وسیله ای است برای آن هدف، وإلا اگر – مثلاً – این هدف را پولدار شدن قرار دهیم،آیا واقعاً می ارزد که انسان حیات و لحظات و آنات ارزشمند زندگی خود را صرف کند،برای اینکه پول به دست آورد؟! از پول میخواهد چه استفاده ای بکند؟ چهار صباح دیگر با پول زندگی کند. یعنی انسان در واقع بخش عمده ای از زندگی و حیات را مایه بگذارد تا بتواند بخش دیگری را که آن را هم حتماً زندگی خواهد کرد – با کیفیت بهتری به کار ببرد. این معامله خیلی مغبونانه ای است؛ هدف زندگی باید خیلی بالاتر از این باشد.
شما هر هدف مادی ای را که فرض کنید اگر زندگی را صرف آن گردید. وقتی از دنیا می روید. دستتان خالی است . هرچه میخواهد باشد – چیزی ندارید. باید پایه هدفی فراتر از زندگی دنیا، فراتر از خود این زندگی مادی داشته باشید. که همان رضای خدا آباد کردن خانه آخرت و جلب خشنودی پروردگار است. شما باید این را هدف اصلی قرار دهید تا وقتی که زندگی تمام شد. احساس کنید کارتان را انجام داده اید.
>2.نزدیکی هدف انسان در زندگی با هدف خالق از خلقت
ما باید کاری کنیم که هدف مان در زندگی با هدفی که خالق دارد به هم نزدیک شود و با هم تطبیق کند. این درست ترین کار است. انسان باید زندگی را طوری انتخاب کند که وقتی این زندگی تمام شد، از آنچه که به دست آورده، خشنود و خوشحال باشد. در لحظات آخر زندگی که انسان از این دنیا خارج می شود. احساس نکند که دستش خالی است.
>3.اصرار بر آرمان گرایی در عین توجه به واقعیت ها
نگاهتان نگاه آرمان گرا باشد. از آرمانها پایین نیایید، کوتاه نیایید. نگاه باید نگاه آرمانی باشد منتها با توجه به واقعیت. سقفی را معین میکنیم. منتها تکلیفی را که برای خودمان معین خواهیم کرد. بایستی با توجه به واقعیت های موجود باشد منتها به طرف آن آرمان تا هی این توانایی ها روز به روز بیشتر شود. واقع گرایی به معنائی که در مقابل آرمان گرایی است،مطلوب نیست. ملاک این است که ما میخواهیم به آن آرمانها برسیم منتها در کنار این واقع بینی لازم است نباید دچار توهم شد. گاهی ممکن است انسان در تصمیم گیری در آنچه که باید انجام بگیرد، دچار توهم باشد. خوب، این هم غلط است. آرمان ها را باید در نظر داشت. پله ها را باید مطابق با واقعیت هایی که وجود دارد، یکی پس از دیگری چید و به سمت آن آرمان ها پیش رفت.
>4. در نظر گرفتن تاریخ و آینده ملت
شما برای خودتان یک نقش تاریخی و ملی تعریف کنید، نه یک نقش شخصی وقتی انسان نقش شخصی. برای خودش تعریف میکند – یک آدم با استعداد – هدف او این میشود که به ثروت برسد، به شهرت برسد، همه او را بشناسند، همه او را احترام کنند؛ این میشود هدف به این چیزها هم که رسید. دیگر کاری ندارد انگیزه ای برایش باقی نمی ماند؛ اما انسان وقتی برای خودش یک نقش ملی یک نقش تاریخی تعریف کرد، وضع فرق میکند. شما باید آینده و تاریخ کشور را در نظر بگیرید و ببینید این ملت به کجا باید برسد. شما امروز در کجای این چرخ و این ریل عظیم قرار دارید. امروز شما چه نقشی را باید ایفا کنید تا آن روز این ملت بتواند در آنجا باشد. چنین نقشی برای خودتان تعریف و ترسیم کنید. هدف را بالا بگیرید.
مراتب اهداف تربیتی
بر پایه یکی از رایج ترین دیدگاه های موجود، اهداف تربیت را میتوان در سه سطح هدف غایی اهداف میانی و اهداف خرد دسته بندی کرد. بر این اساس، اهداف میانی تربیت نقاطی هستند که برای تحقق هدف غایی و در مسیر دستیابی به آن باید به سوی آنها حرکت کرد. به همین ترتیب،اهداف خرد، پایین ترین و دست یافتنی ترین مطلوب ها در مسیر حرکت به سوی هدف غایی به شمار می روند که برنامه ریزیهای تربیتی بر پایه آنها است.
>هدف غایی
درباره هدف غایی تربیت دو نگاه وجود دارد. برخی از اندیشمندان، هدف غابی زندگی را متفاوت از هدف غایی تربیت دانسته اند و برخی نیز هر دو را یک چیز به شمار آورده اند. از آنجا که در بررسی های انجام شده بر روی دیدگاه های گردآوری شده در این باره،نظریه برگزیده رهبر معظم انقلاب در این زمینه مشخص نشد. تمام آنچه ادبیات بیان آن در سخنان ایشان متناسب با ادبیات هدف غایی تربیت است. در اینجا و تحت عنوان هدف غایی آورده شد. اما شکی نیست که هدف غایی بیش از یکی نمی تواند باشد. و تعیین یکی از این موارد به عنوان هدف غایی تربیت در اندیشه رهبر معظم انقلاب، نیازمند دقت و تأمل بیشتر است.
۱٫عبودیت
انسان بودن قدرتمند بودن و بنده خدا و عید خدا بودن این آن چیزی است که اسلام می خواهد؛ میخواهد انسان بسازد الگوی انسان سازی است.
پیغمبرها و پیغمبر اسلام که برای این مبعوث شدند که انسان ها را از عبادت بت های جاندار و بی جان و از اطاعت شیطانهای جن و انس نجات بدهند. همه را به عبودیت مطلقه پروردگار برسانند، همه بشوند بنده خدا. مقررات شان از خدا باشد،قدرتشان قدرت خدا باشد بر آنها جز خدا و زبان خدا و دست خدا کسی فرمان نراند. فرامینشان را جز از خدا از کس دیگری نگیرند .زندگیشان را جز به شکلی که خدا میخواهد به شکل دیگری نسازند و نپردازند پیغمبرها آمدند تا جامعه را و نظام را جامعه ای و نظامی اسلامی و الهی و قرآنی بسازند.
اعتقاد به اینکه این عالم یک مجموعه است و قوانینی دارد و خدای متعال این قوانین را معین کرده و این قوانین برای این است که این کل، این مجموعه، به یک هدف و غرض واحدی برسد و من انسان هم اگر بخواهم حرکتم را درست انجام بدهم… بایستی با قوانین آفرینش این جور سازگاری و این جور انطباق داشته باشد . کسی که این را می خواهد. طبعا نحوه زندگی خاصی است. یک چنین انسانی می رود دنبال فهم این قواعد، می رود دنبال شناختن عالم میرود دنبال آن قوانینی که برای مجموعه زندگی از روی معرفت و از روی علم و از روی شناخت کامل ترتیب داده شده می رود دنبال یک چنین مقرراتی دیگر اتکا به جهالت خودش نمیکند. این همان روح انسانهای مؤمن به خدا است همان روح عبودیت است؛ عبودیت یعنی این.عبودیت که انسان برای آن آفریده شده، یعنی انسان زندگی خود را آن چنان بنا کند که در جهت هدف کلی آفرینش انسان و جهان قرار بگیرد. این معنای عبودیت خدا به معنای کامل و واقعی کلمه است.
۲٫ اعلای کلمه الله
آنچه که کارها را آسان میکند. این است که هدف مان اعلای کلمه الهی است. هر کدام از شما دوستان در هر جا که هستید، مقصودتان این است. که بتوانید کلمه الله را اعلام کنید وقتی ما توانستیم یک کشور و یک نظام و یک مجموعه عظیم مردمی را در بستر احکام و ارزشهای الهی به سعادت برسانیم و آنها را چه از لحاظ معنوی فکری روحی و اخلاقی و چه از لحاظ مادی و معیشتی به وضع مطلوب خودشان نزدیک کنیم و به نهایت برسانیم، این حرکتی است در راه اعلای کلمه الله، غرض و مقصود از بعثت انبیا و این مبارزات عظیم انبیا در تاریخ هم همین بود.
۳٫تکامل و عروج انسانی
امیر المؤمنین بعد از آنکه شیوه زندگی خود را – که در آن مقام والا، با آن همه امکانات،با آن چنان زهدی زندگی میکند – بیان کرد. فرمود:شما نمی توانید مثل من رفتار کنید؛ اما میتوانید به من کمک کنید با چه چیزی بوزی با ورع خودتان با پرهیز خودتان از گناه، با اجتهاد و کوشش و تلاش خودتان این ها وظیفه من و شما است. هدف ها را برای ما ترسیم کردند، هم هدف های فردی و شخصی را هم هدف های اجتماعی و سیاسی و کلی راه در هدف شخصی رسیدن به اوج مقام کرامت انسانی هدف والای ا است همه هم وعده داده شده اند که بتوانند این پرواز بلند و بی حد را انجام بدهند. توانایی شما جوانها از ماها هم بیشتر است. این اهداف شخصی است. هدف انقلاب عبارت بود از ساختن یک ایرانی با این خصوصیاتی که عرض می کنم : مستقل ،آزاد، برخوردار از ثروت و امنیت، متدین و بهره مند از معنویت و اخلاق پیشرو در مسابقه جامعه عظیم بشری در علم و بقیه دستاوردها برخوردار از آزادی با همه معانی آزادی آزادی فقط آزادی اجتماعی نیست هم آزادی اجتماعی مورد نظر است. هم آزادی به معنای رها بودن و آسوده بودن و آزاد بودن کشور از دست اندازی بیگانگان و استیلای آنها – که گاهی کشور به ظاهر مستقل هم هست. اما زیر نفوذ است – و هم آزادی معنوی که آن رستگاری انسان و تعالی اخلاقی انسان و عروج معنوی انسان است که هدف اعلی این است. همه کارها مقدمه برای تکامل انسان و عروج انسانی است.
۴٫رستگاری
ما باید خودمان را نجات دهیم. نجات ما به این است که به وظایفمان عمل کنیم که البته آن وقت وظایف اجتماعی، استقرار عدالت، ایجاد حکومت حق مبارزه با ظلم مبارزه با فساد اینها همه جزو مقدمات همان نجات است. بنابراین اصل این است همه چیز مقدمه است؛ جامعه اسلامی هم مقدمه است؛ عدالت هم مقدمه است. اینکه در قرآن کریم هست که {لیقوم الناس بالقسط} که به عنوان هدف انبیا ذکر شده – قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است هدف نهایی عبارت است از رستگاری انسان. این بایستی مورد توجه باشد.
۵٫ حیات طیبه
هدف از همه مبارزاتی که ملت ایران به رهبری امام بزرگوار انجام داد تا انقلاب به پیروزی رسید و همه تلاشهایی که بعد از پیروزی انقلاب در این کشور انجام شد تشکیل حیات طیبه اسلامی بود…. تلاش همه دلسوزان بشر و راهنمایان بزرگ انسان و انبیای عظام و اولیا و مجاهدان في سبيل الله در طول تاریخ، این بوده است که این حیات طیبه را برای بشر به وجود آورند. از طرف دیگر، سعی همه دشمنان انسان و شیاطین و طواغیت آن بوده است که بشر را از این حیات طیبه دور کنند. لذا عنصر ایمان و دشمنی با شیطان ها و طاغوتها از اجزای اصلی دعوت همه پیامبران بوده و عمل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هم بر این نکته قرار داشته است. اهداف بزرگ اجتماعی ایجاد حیات طیبه اسلامی وجامعه اسلامی است.جامعه ای که به افراد فرصت بدهد که بتوانند به سوی این هدف حرکت کنند. جامعه آباد. جامعه آزاد، جامعه مستقل، جامعه دارای اخلاق والا، جامعه متحد، یکپارچه، جامعه منفی و پرهیزگار، این ها اهداف جامعه اسلامی است.
بعثت و وحی الهی، حقایقی را برای مردم روشن کرده برای بشریت حقایقی را روشن کرد. این حقایق به نحوی است که اگر آحاد بشر و جوامع گوناگون بشری به این حقایق ایمان بیاورند و عملاً ملتزم بشوند، حیات طیبه به این ها خواهد رسید.
حیات طیبه یعنی چه؟ یعنی زندگی شیرین و پرفایده و مطلوب حیات پاکیزه پاکیزه بودنش به این است که مطلوب باشد. شیرین باشد،انسان را در صراط کمال کمک کند به حرکت و برخوردار از همه زیبایی ها و نیکویی ها باشد هم در دنیا و هم در آخرت. این حیات طیبه است. اگر دلها به این معارف به این حقایق آشنا بشوند، به آن بگروند و بر لوازم آن پایبند باشند حیات طیبه قطعاً در انتظار آنها است.
اهداف میانی
همان گونه که پیش از این اشاره شد، اهداف میانی همان مطلوب هایی هستند که در مسیر حرکت به سوی هدف غایی و در میان مدت باید برای رسیدن به آنها برنامه ریزی و تلاش کرد. بی شک این اهداف متناسب با هدف غایی هستند و باید با توجه به آن طراحی و تعیین شوند؛ تا جایی که برخی از اندیشمندان حوزه هدف گذاری تربیتی، یکی از راه های اصلی دستیابی به اهداف میانی را تحلیل هدف غایی می دانند.
>1.ایمان آگاهانه
سعی کنید در این قصه گویی و در این کار هنری ، اولین چیزی را که در کودک ایجاد میکنید، ایمان باشد. هیچ چیز معادل ایمان نیست. هر چه بخواهید بسازید، باید در او ایمان به وجود آورید… سعی کنید بچه ی را با ایمان کنید؛ ایمان به خدا، ایمان به حقیقت مطلق و ایمان به اسلام.
اگر این بچه ها با ایمان پرورش پیدا کردند و شما توانستید بذر ایمان را در دلشان بکارید در آینده میشود از آنها هر شخصیت عظیمی ساخت و برای هر کاری مناسب اند. اگر این عنصر را در آنها نداشته باشیم، برای هیچ کاری مناسب نیستند؛ هر چه بشوند نامطمئن اند… سعی کنید ایمان را در بچه ها تقویت کنید. این اولین نقطه است. البته آن وقت می توان بر محور ایمان تعضب و جمود و امثال آن را پروراند و تنید؛ میتوان صفات عالی، آزاداندیشی شجاعت بزرگواری و سماحت را پروراند و تنید. آنچه را که فکر میکنید برای این بچه و برای شخصیت او لازم است بر محور ایمان بتنید. آن قدر حوادث هست که به انسان صدمه میزند ولی آدم نمی تواند یقه کسی را هم بگیرد آدم هیچ نمیتواند کسی را گناهکار قلمداد کند؛ از این حوادث در زندگی انسان خیلی هست این حوادث گاهی مسیر آدم را عوض میکند. در دل انسان تردید ایجاد میکند. راه ها را جلوی انسان بن بست وانمود میکند. اگر بخواهید در این حوادث این گونه نشود همیشه نشاطتان، اراده تان قدرتتان و عزم راسخ خودتان را در ادامه راه های درست زندگی داشته باشید. بایستی در درون خودتان آن ایمان آگاهانه را تقویت کنید. البته ایمان و آگاهی.
۲٫ توحید
اسلام عبارت است از استقرار توحید در جامعه یعنی جامعه موحد بشود.
هدف رسول اکرم الله این نبود که حالا ذهن مردم را روشن کند تا یک روزی به فکر بیفتند که یک دنیای خوبی و جامعه خوبی را برای خودشان درست کنند؛ نه، او میخواست مردم را به حرکت مطلوبی که آنها را به آن چنان دنیایی می رساند و ادار کند. ثانیاً به هیچ وجه پیغمبر به نشستن و گفتن و نصیحت کردن و نوشتن و موعظه کردن هم اکتفا نمی کرد. از ساعت اول که وحی الهی بر پیغمبر که نازل شد و از زمانی که اولین چیز به ذهن آن حضرت رسید که توحید بود. یعنی اعتقاد به وحدانیت پروردگار مسئولیت خودش را رسول اکرم فهمید…
تکلیف او این بود که جامعه بشری را – نه فقط مردم مکه را – از جهالت و گمراهی ای که در آن هستند نجات بدهد.
آن گمراهی چیست؟ گمراهی در فکر و تلقی و برداشت آنها از زندگی از هدف خلقت از آفرینش و گمراهی در عمل در رفتار در زندگی در متن زندگی این نجات چگونه است؟ نجات بشر از دیدگاه پیغمبر و از ساعات اول به ذهن پیغمبر که این جور نبود که برود یکی یکی با مردم حرف بزند دلشان را متوجه حقیقت بکند و یک دانه یک دانه آدم درست کند؛ نه خط مشی پیغمبر از اول عبارت بود از اینکه یک جامعه ای به وجود بیاورد که آن جامعه مردم را موحد بپروراند و با ارزش های اسلامی آنها را رشد بدهد و به تعالی مورد نظر اسلام برساند.
۳.صالح بودن (تقوا)
تمام پیامبران و عبادالله الصالحین ، هَمِشان این بوده ، که انسان صالح را در این زمین به وجود بیاورند حفظ کنند، رشد بدهند و تکثیر نمایند. هدف اسلام هم این است. این که شما دیدید امام در بیانیه بی در چند سال قبل فرمودند، فتح الفتوح انقلاب اسلامی ساختن جوانانی از این قبیل است،یک حرف نبود که همین طور بر قلم امام جاری شده باشد. این، یک مبنای اسلامی و الهی بسیار مستحکم دارد. واقعاً فتح الفتوح، یعنی ساختن انسان صالح.
این بدبختی هایی که شما می بینید روی زمین را فرا گرفته است و در زیارت ها و آثار مربوط به ولی عصر {ارواحنالتراب مقدمه الفداء} آمده است: «کما ملات جوراً و ظلماً» زمین در تمام دوره های تاریخ پر از ظلم و جور شده است. و می شود و آن بزرگوار می آید همه زمین را از قسط و عدل پر میکند. این ظلم و جور روی زمین بر اثر چیست؟ بر اثر نبود با کمبود انسان صالح، براثر سروری و خدایگانی انسانهای ناصالح .
در میدان های مختلف همه باید با تقوا باشند تا موفق بشوند. تقوا، شرط توفیق در هر راهی است؛ مخصوص دین هم نیست. از یک کودک و نوجوان که مشغول تحصیل و درس خواندن است، تا یک خانم کدبانوی خانه تا هر انسانی که در محیطی به شغل و به کاری اشتغال دارد هر کدام از اینها باید تقوا داشته باشند تا بتوانند راه را درست بروند و به مقصود برسند. یک نوجوان بدون تقوای خاص محیط و وضعیت شغلی و کاری خود نمی تواند به هدف درس خواندن برسد باید از اشتباه و هوس و بازیگوشی و سرگرمی به کارهایی که او را از فعالیت خودش باز می دارد اجتناب بکند. این تقوای اوست. یک زن در داخل خانه و یک مرد در محیط کار نیز همین طورند. تقوا برای فردی که در راه دین و ایمان حرکت میکند. یعنی رعایت کردن تکلیف دینی و دل ندادن به هوسها و شهوات و منحرف نشدن از راه خدا فلسفه آفرینش انسان این است که آن استعدادهای برجسته مثبت مفید و ممتاز از لحاظ ارزشهای الهی با اختیار خود انسان و با مجاهدت انسانی غلبه پیدا کند بر آن خصلتهای حیوانیت و سَبُعیَّت؛ که اگر این غلبه پیدا شد، آن وقت همان استعدادهای حیوانی هم جهت گیری درستی پیدا خواهد کرد. روح تعرض و تَطاول اگر چنانچه در خدمت تقوا قرار گرفت، از تعرض به حریم های مقدس – حریم های انسانی حریم های اجتماعی حریم های اخلاقی – جلوگیری خواهد کرد در یک جهت درستی به کار خواهد افتاد. اگر چنانچه این خصلتها و خلقیات و استعدادهای برتر و با کرامت ترجیح داده شد. دنیا، دنیای خوبی خواهد شد؛ دنیای سعادت خواهد شد. در آن دنیا تجاوز نیست، تعدی نیست؛ در آن دنیا بستی و فرومایگی نیست؛ در آن دنیا تعطیل شدن استعدادهای انسانی نیست؛ به انحراف کشیدن این استعدادها نیست، در آن دنیا فقر نیست تبعیض نیست. ببینید چه دنیایخوبی خواهد شد.
۴٫مصلح بودن عدالت خواهی و عدالت طلبی
اسلامی که نتواند آرزوهای خفته فروکشته قشرهای مظلوم را در سطح دنیا -نه فقط در سطح کشور خودمان زنده کند و احیا کند، شک کنید در اینکه این اسلام باشد. همه بشریت متدین منتظر مصلح است و همه مسلمین منتظر مهدی موعودند و خصوصیت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه و ارواحنا فداه) در نظر مسلمانان این است که «يملا الله به الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراه عدل و داد استقرار عدالت در جامعه از بین بردن علم از سطح زمین خصوصیت مهدی موعود است. اسلامی که در آن ، تلاش برای عدالت و مبارزه با ظلم نباشد چطور میتواند اسلام باشد و چطور میتواند چیزی باشد که بشریت به سمت آن باید حرکت کند؟ بشر به سمت چیزی حرکت میکند که مظهر آن وجود مقدس مهدی علیه الصلاة و السلام و عجل الله تعالی فرجه الشریف است ؛ آن چیزی است که در این کلمات متواتر وارد شده پر کردن دنیا از عدل و داد، و ظلم را ریشه کن کردن در حقیقت، سخن گفتن از امام و انقلاب، با یکدیگر تفاوتی ندارد. شخصیت امام فقط خصوصیات ممتازی نبود که در او وجود داشت و شخصیت ایشان را تشکیل می داد. شکی نیست که امام بزرگوار ما از ابعاد مختلف، یک شخصیت برجسته و ممتاز یک عالم بزرگ یک فقیه صاحب مکتب، یک فیلسوف برجسته، یک سیاستمدار یک مصلح بزرگ اجتماعی و از لحاظ روحیات صاحب خصلت ها و خصوصیات ممتاز و کم نظیر بود. همه اینها شخصیت امام را در چشم مردم دوران خود او و دورانهای بعد برجسته میکند لیکن شخصیت امام بزرگوار ما در این خصوصیات منحصر نیست. بُعد دیگر شخصیت او عبارت است از اصول و خطوط روشنی که او در این کشور در این منطقه و در مقابل چشم همه مردم جهان آنها را بنیاد کرد؛ بر اساس آن یک نظام سیاسی و اجتماعی به وجود آورد و امیدهای بزرگی را در دل مستضعفان عالم واقت اسلامی ایجاد نمود. ما باید خودمان را نجات دهیم؛ نجات ما به این است که به وظایفمان عمل کنیم . که البته آن وقت وظایف اجتماعی استقرار عدالت ایجاد حکومت حق مبارزه با ظلم مبارزه با فساد اینها همه جزو مقدمات همان نجات است. بنابراین اصل این است. همه چیز مقدمه است. جامعه اسلامی هم مقدمه است؛ عدالت هم مقدمه است. اینکه در قرآن کریم هست که {لیقوم الناس بالقسط} – که به عنوان هدف انبیا ذکر شده – قطعاً عدل هدف است. منتها این هدف میانی است. هدف نهایی عبارت است از رستگاری انسان این بایستی مورد توجه باشد.
اگر یک مصلح، یک کسی که می خواهد جامعه را اصلاح کند. مشاهده می کند که {بی سوادی} در جامعه هست ندای سواد و درس و علم و مانند این چیزها را بلند میکند. جامعه را میخواهد اصلاح کند دیگر از این جهت جامعه فاسد است که در آن بی سوادی هست جهل هست، (پس) او می آید هر کسی را که باید دید در این راه می بیند،مسئولان آن جامعه را با سوادها را متمکنین را افرادی را که سواد ندارند و بایستی بدانند که سواد چیز خوبی است جمع میکند، می بیند و بالاخره وسیله سواد آموزی را مثلاً در یک جامعه فراهم میکند ، جبالش راحت میشود که این کار انجام گرفت. یا اگر چنانچه یک فسادی در جامعه هست فحشا مثلاً در جامعه هست. با گفتن با ایراد خطبه و سخنرانی با بیان حقایق با نصیحت با موعظه مردم را وادار می کند به اینکه از فحشا و فساد و مانند اینها اعراض کنند و راه درست را انتخاب کنند یک مصلح دلسوز علاقه مند این جور عمل میکند. جهت گیری تعلیم و تربیت کشور باید به سمت برخورداری از عدالت باشد؛ یعنی آموزش و پرورش ما تعلیم و تربیت ما عدالت پرور تربیت کند. عدالت خواه تربیت کند، عدالت ساز تربیت کند چون عدالت، آن ارزش والایی است که از اول تاریخ بشر تا امروز همواره مورد نظر آحاد بشر بوده است؛ ارزش ها به مرور زمان و به تحول نسل ها تغییر پیدا میکنند. [اما] بعضی از ارزشها از اول تا آخر ثابت اند؛ از جمله ارزش عدالت است. شما ملاحظه کنید، ادیانی که معتقد به. به مهدویت اند که تقریباً همه ادیان الهی معتقد به مهدویت اند اینها معتقدند که منجی بیاید دنیا را پر از عدل و داد کند. نگفتند پر از دین کند بلکه پر از عدل و داد کند. این اهمیت عدل و داد را نشان میدهد. البته عدالت هم جز در سایه دین حاصل نخواهد شد؛ این به جای خود محفوظ اما مسئله عدل و داد خیلی مهم است. آموزش و پرورش ما باید جهت گیری این جوری داشته باشد. امیر المؤمنین عليه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «و ما أخذ الله على العلماء الانفازوا على كلة ظالم ولا شعب مظلوم» وظيفة عالمان را بیان میکند که بر گرسنگی گرسنگان و شکم بارگی دارندگان صبر نکند تحمل نکند، یعنی عدالت.
۵٫مجاهدت
تلاش ائمه عليهم السلام عبارت بود از مجاهدت در این چند هدف: اولا زنده نگه داشتن معارف حقه اسلامی اصول و مبانی اسلامی اینها را زنده نگه دارد. سعی حکومتهای ظالم و طواغیت است این بوده است که معارف اسلامی را با نابود کنند یا قلب بکنند عوض کنند. تحریف کنند. یکی از مهم ترین رشته های حرکات ائمه علیهم السلام ایستادگی در مقابل این بوده حفظ معارف اسلامی احیاء معارف اسلامی….یک کار دیگر ائمه علیهم السلام مجاهدت في سبيل الله بود که شما در زیارت ائمه می خوانید: «أشهد أنك جاهدت في الله حق جهاده» حق جهاد، یعنی هیچ کم نگذاشته اند در مجاهدت در راه خدا با همه وجود، با همه توان با همه ظرفیت در راه خدا مجاهدت کردند.یک بخش مهم از این مجاهدت که خود یک سرفصل جداگانه ای است. مبارزه با ظلم و مبارزه با ظالم بوده است. زندگی ائمه عليهم السلام سرتا با عبارت است از مبارزه با ظلمه مبارزه با ظلم علت آن فشارها و مسموم شدن ها و شهید شدنها و مانند اینها هم همه اش همین بوده است؛ چون با ظلم و ظالم مبارزه میکردند این زندگی ائمه است. ما حالا می خواهیم پیروان اهل بیت باشیم باید این چیزها را رعایت کنیم بایستی معارف اسلامی را ترویج کنیم .
بایستی اقامه احکام الهی را جزو اهداف خودمان بدانیم، باید در راه خدا با همه وجود مجاهدت کنیم؛ باید با ظلم بجنگیم با ظالم بجنگیم، مبارزه کنیم؛ این وظیفه ما است. خب مجاهدت فقط جنگ نظامی نیست، مجاهدت اهم است از انواع مبارزات از مبارزات فرهنگی گرفته تا مبارزات سیاسی تا مبارزات اقتصادی این ها همه داخل در عنوان مجاهدت است. ذهن فقط نرود به جنگ نظامی؛ یک وقتی هم ممکن است در یک جایی جنگ نظامی پیش بیاید لكن همه مجاهدت ان نیست. امروز به نظر ما مصداق مجاهدت که در مقابل ما مسلمان نمادها پیروان اهل بیت خدا قرار دارد عبارت است از مبارزه با نقشه های استکبار در منطقه اسلامی امروز بزرگ ترین مجاهدت این است.
>اهداف خرد
اهداف خود جزئی ترین و ملموس ترین سطح اهداف هستند که می توان بر اساس آنها برنامه ریزی تربیتی کرد. این اهداف در سه گروه بینشی، گرایشی و رفتاری دسته بندی می شوند.
۱-اهداف بینشی
۱٫تدبر
بصیرت را در دو سطح میتوانیم تعریف کنیم.یک سطح،سطح اصولی ولایه زیرین بصیرت است. انسان در انتخاب جهان بینی و فهم اساسی مفاهیم توحیدی،با نگاه توحیدی به جهان طبیعت یک بصیرتی پیدا می کند. این، پایه اساسی معرفت است؛ پایه اساسی بصیرت است. این بصیرت خیلی چیز لازمی است. این را باید ما در خودمان تأمین کنیم. بصیرت در حقیقت زمینه همه تلاش ها و مبارزات انسانی در جامعه است. این یک سطح بصیرت. به جز این سطح وسیع بصیرت و لایه عمیق بصیرت، در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بی بصیرتی عارض انسان شود. انسان باید بصیرت پیدا کند. این بصیرت به چه معناست؟… این بصیرتی که در حوادث لازم است و در روایات و در کلمات امیرالمؤمنين لا هم روی آن تکیه و تأکبر شده، به معنای این است که انسان در حوادثی که پیرامون او می گذرد و در حوادثی که پیش روی اوست و به او ارتباط پیدا می کنند، تدبر کند، سعی کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحی عبور نکند. به تعبیر امیرالمؤمنین . اعتبار کند:
(رحم الله امرأ تفكر فاعتبر ) فکر کند و بر اساس این فکر، اعتبار کند. یعنی با تدبر مسائل را بسنجد. –
{واعتبر فابصر} – با این سنجش بصیرت پیدا کند. حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد میکند یعنی بینائی ایجاد میکند و انسان چشمش به حقیقت باز میشود. امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام در جای دیگر می فرماید: (فانما البصیر من سمع فتفكر و نظر فابصر).
۲٫تفکر
ما می خواهیم خروجی این دستگاه عظیم، این ماشین بزرگ،یک خروجی ای باشد منطبق بر تفکر اسلامی.خب حالا آن انسان مطلوب جامعه اسلامی و انقلاب اسلامی و نظام اسلامی چه خصوصیاتی دارد؟… انسانی باشد با این خصوصیات اولاً مؤمن باشد ایمان اولین شرط است. ثانیاً خردمند باشد. یعنی عقل را به کار بگیرد. {لعلکم تعقلون} در قرآن ببینید چقدر هست!
ثالثاً اندیشمند باشد. یعنی فکر کند. عقل فقط برای پیدا کردن راه های عملی زندگی نیست عمده برای فکر کردن و اندیشیدن است که این از دانشمند شدن مهم تر است. اگر بخواهیم دانشمندان خوبی داشته باشیم ،باید اندیشمندان خوبی داشته باشیم…..
۳.تعقل
اولین کار پیامبر مکرم اثاره عقل است برشوراندن قدرت تفکر است. قدرت تفکر را در یک جامعه تقویت کردن این حلال مشکلات است. عقل است که انسان را به دین راهبرد میدهد انسان را به دین میکشاند. عقل است که انسان را در مقابل خدا به عبودیت وادار میکند. عقل است که انسان را از اعمال سفیهانه و جهالت آمیز و دل دادن به دنیا باز می دارد؛ عقل این است. لذا اول کار این است که تقویت نیروی عقل و خرد در جامعه انجام بگیرد؛ تکلیف ما هم این است. در درجه اول تربیت عقلانی است. یعنی نیروی خرد انسانی را استخراج کردن آن را بر تفکرات و اعمال انسان، حاکم قرار دادن، مشعل خرد انسانی را به دست انسان سپردن، تا راه را با این مشعل تشخیص بدهد و قادر بر طی کردن آن راه باشد؛ این اولین مسئله است؛ و مهم ترین مسئله هم همین است. علاوه بر اینکه در درجه اول در بعثت پیغمبر، مسئله عقل مطرح شده است. مسئله دانایی مطرح شده است. در سرتاسر قرآن و تعالیم غیر قرآنی پیغمبر هم، هر چه شما نگاه میکنید می بینید تکیه بر عقل و خرد و تأمل و تدبر و تفکر و این گونه تعبیرات است؛ حتی در روز قیامت از زبان مجرمان، قرآن می فرماید:
{ لو كنا نسمع أو نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السعير}
علت اینکه ما دچار آتش دوزخ شدیم این است که به عقل خود، به خرد خود مراجعه نکردیم گوش نکردیم دل ندادیم؛ لذا امروز که روز قیامت است، به این سرنوشت ابدی تلخ مبتلا شدیم.در خطبه نهج البلاغه هم هست که خدای متعال پیغمبر را فرستاد و {{یُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول}} تا گنجینه های خرد را در میان انسانها برشو رانند؛ برانگیزانند. این خرد برای چیست؟ این خرد برای پیدا کردن راه زندگی است. باید فکر کرد باید با تحلیل و سنجش راه زندگی را پیدا کرد. مهم ترین توصیه من به شما جوانان عزیزم همین است. عقلانیت به معنای محاسبه درست است محاسبه صحیح و درست و دستگاه محاسباتی سالم عقلانیت به این معنا است. بعضی ها اسم عقل و عقلانیت را که می آورند منظورشان از عقلانیت ترسیدن است؛ وقتی میگویند عاقل باشید، یعنی بترسید یعنی منفعل باشید، یعنی از مقابل دشمن قرار کنید نه }این درست نیست}
.۴شناخت هدف و هویت خود در سطوح فردی مذهبی و ملی
می دانید از نظر من مهمترین نیاز جوان چیست؟ نیاز عمده جوان هویت است. باید هویت و هدف خودش را بشناسد باید بداند کیست و برای چه می خواهد کار و تلاش کند. دانش آموز باید در طول این دوازده سال جایگاه خود را در این کاروان عظیمی که به سمت پیشرفت در جامعه اسلامی حرکت می کند،پیدا کند.باید بداند که در این مجموعه عظیم در این حرکت عظیم او چه کاره است؟ جایگاهش کجا است؟ شانش چیست؟ برای خودش نقش تعریف بکند؛ ما باید این جور فرزندانمان را تربیت بکنیم.
باید جوان را به هویت ملی و باورهای ملی خودش پایبند کرد، طوری که افتخار کند که ایرانی است و افتخار هم دارد؛واقعاً افتخار دارد ایرانی بودن ؛آن هم ایرانی که امروز به خاطر مواضع سیاسی اش و مواضع بین المللی اش در دنیای اسلام، عزیزترین است. اگر شما امروز در همه جای دنیای اسلام بروید، نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران عزیز ترین ملت در چشم ملت ها هستند؛ از شرق دنیای اسلام بگیرید تا غرب دنیای اسلام از آسیا تا آفریقا؛ همه جا همین طور است. مهم این است که جوان ایرانی بداند ایران در کجای این جبهه است. در دنیا يك جنگ عظیم و یک چالش بزرگ بریاست جنگ توپ و تفنگ نیست، اما جنگ اراده ها و عزم ها و سیاستها و تدبیرهاست. ایران در کجای این جنگ است؟ ایران در جبهه ای از این جنگ در مرکز فرماندهی قرار دارد که افراد آن جبهه را ملتها تشکیل میدهند. از بالا اوضاع کشور را نگاه کنید، آن وقت جای خودتان را درست پیدا میکنید که کجا باید باشید، چه کار باید بکنید. به چه چیز باید حساسیت نشان بدهید به چه چیز باید حساسیت نشان ندهید.
۵ وظیفه شناسی و شناخت بهنگام نیازهای زمان
لحظه را باید شناخت نیاز را باید دانست.فرض بفرمائید کسانی در کوفه دل هاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهل بیت محبت هم داشتند،اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛همه شان هم به شهادت رسیدند پیش خدا هم ماجورند اما کاری که باید بکنند آن کاری نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند عاشورا را نشناختند؛ در زمان آن کار انجام ندادند. اگر کاری که توابین در مدتی بعد از عاشورا انجام دادند. در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام می دادند، اوضاع عوض می شد. ممکن بود حوادث جور دیگری حرکت بکند. شناسایی لحظه ها و انجام کار در لحظه نیاز خیلی چیز مهمی است. شناختن موقعیت، فهمیدن نیاز حضور در لحظه مناسب و مورد نیاز این اساس کار است که مؤمن باید این را هم با خود همراه داشته باشد تا بتواند وجودش مؤثر بشود؛ آن کاری را که باید انجام بدهد،بتواند انجام بدهد. به خود نپردازیم، خود را محور قرار ندهیم، هدف را خدا بدانیم، از قالب زندگی مادی خارج بشویم دنبال وظیفه برویم و ببینیم آن چیست و به چیز دیگری کار نداشته باشیم، همواره در هر مرحله ای جستجو کنیم و رضای خدا را بر حسب حجت شرعی کشف کنیم و بر طبق آن عمل نماییم. اینها همان قواعد حکمت آموزی است که برای پیروزی انسان در مبارزه دائمی اش در این عالم وضع شده است.
کشور ما ملت ما در یک عرصه رویارویی بزرگی با موانع حضور دارد و در این عرصه رویارویی کشور احساس ضعف نمی کند. ما احساس ناتوانی نمیکنیم؛احساس قدرت و توانایی میکنیم؛می دانیم که با تلاش می توان همه این موانع را از بین برد.در این عرصه رویارویی،و رزم انسانی و جنگ اراده ها، آنچه که می تواند تعیین کننده باشد، عبارت است از تصمیم و اراده و بصیرت و روشن بینی شما مردم عزیز وحدت ملت ایران اتحاد کلمه مسئولان کشور، همکاری دستگاه های مختلف، وظیفه شناسی و مسئولیت شناسی آحاد مردم می تواند ما را به پیشرفت های بیشتری برساند؛ می تواند آن چهره ای را که متناسب با این کشور و این ملت عزیز و با استعداد است. برای ما به وجود بیاورد.
۶٫ شناخت دشمن و شیوه های دشمنی او
در محیط دانشجویی {رقابت گفتمانی} چیز خوبی است، در صورتی که با تحمل مخالف همراه باشد. از وجود مخالف نه باید انسان تعجب بکند، نه باید انسان خشمگین بشود ،نه باید انسان بیمناک بشود؛ هیچ کدام از این سه حالت در قبال مخالف قابل قبول نیست…
محیط های دانشجویی با همین نشاطی که بحمد الله امروز دارند، ادامه کار خواهند داد؛ یکدیگر را هم تحمل کنند،با همدیگر حرف بزنند، با هم بحث بکنند، مبانی را محکم کنند؛ اساس کار را هم در زمینه عملی، تقوا قرار بدهند و در زمینه فکری،حدومرز اسلامی و شناخت دشمن و شناخت شیوه های دشمنی که از سوی دشمن به کار می رود.
یک ملت باید دشمن را بشناسد. نقشه دشمن را بداند و خود را در مقابل آن مجهز کند.
شناخت درست از دشمن داشته باشیم دشمن یک جبهه است دشمن یک فرد که نیست یک دولت خاص که نیست یک جبهه است؛ ما باید این جبهه را بشناسیم و ببینیم چه کسی وابسته به این جبهه است و از کجا این جبهه جوری حرکت میکند که میتواند ما را نسبت به خودش مشتبه کند. جبهه دشمن را بشناسیم، شیوه های دشمنی را هم بشناسیم بدانیم {دشمن} چه چجوری دشمنی میکند. گاهی هست که دشمن وارد میشود، یک کاری را شروع می کند به قصد یک هدف خباثت آمیز و ما درست نمی دانیم آن هدف چیست؛ظاهر کار را نگاه میکنیم میبینیم کار خوبی است و از آن استقبال می کنیم؛ در حالی که او دارد آن هدف خودش را دنبال میکند. داشته ایم از این قبیل در کشور داشته ایم و داریم مواردی را که آنها یک کاری را شروع کردند با یک هدفی ما هم ظواهر کار را نگاه کردیم گفتیم عجب! خب اینکه کار خوبی است. اینکه اشکالی ندارد در حالی که اگر بصیرت داشته باشیم، اگر اهداف دشمن را بشناسیم این جوری گول نمی خوریم .علاج بنیانی و اساسی تقابل جبهه استکبار با هویت یابی مسلمانان و بیداری اسلامی را می توان در دو جمله کلیدی خلاصه کرد که هر دو از بارزترین درسهای حج است:
اول: اتحاد و برادری مسلمانان در زیر لوای توحید،
و دوم: شناخت دشمن و مقابله با نقشه ها و شیوه های او.
۷٫خودباوری و اعتماد به نفس{ در سطوح فردی و ملی}
در محیطی که خود باوری وجود دارد و ملت توان خود را باور کرده است و آزادانه و بدون سلطه بیگانه مشغول کار است،همه نوع قله ای را می توان فتح کرد. ما میتوانیم قله های علم و اخلاق – نه علم بی اخلاق و ضد اخلاق مثل علمی که امروز در دنیای غرب وجود دارد و پیشرفت و عزت حقیقی انسان در جامعه را فتح کنیم و عدالت و روابط عادلانه را در کشورمان برقرار نماییم و آن چنان عمل کنیم که هر جوان این کشور وقتی به پیش روی خود نگاه میکند. تمام افق ها را روشن ببیند.
امام می فرمود: به این مضمون – «فتح الفتوح»، فتح یا ساختن این جان های آگاه و بیدار است. واقعاً بزرگ ترین فتح جمهوری اسلامی این بود که توانست این جوانان را به این مرحله از عظمت و اعتلای روحی برساند که بتوانند احساس خود باوری کنند و بایستند و در مقابل تهاجم عظیم یکپارچه دنیا، از کشور و از موجود بتشان و از اسلام دفاع کنند. که مظهرش جنگ تحمیلی بود. و تا الآن هم ادامه دارد. الآن هم ما در مقابل تهاجم دنیا قرار داریم.
ملت ما یکی از داروهای بسیار لازم و مؤثری که نیاز دارد – داروی روحی و فکری – و باید این را در میان خود توسعه و ترویج کند. داروی اعتماد به نفس است. ملت ایران باید اعتماد به نفسی را که به برکت انقلاب و به برکت ایستادگی در میدان پر خطر انقلاب به دست آورد و بعد در میدان دفاع مقدس با همه آن مشکلات با ایستادگی خود این اعتماد به نفس در او تقویت شد. این اعتماد به نفس را باید حفظ کند. این اعتماد به نفس، به ملت ایران این جرئت را،این همت را،این توانایی را می دهد که این راه طولانی تا آرمان های ترسیم شده برای جامعه اسلامی را طی بکند، بدون او نمی شود. بدون اعتماد به نفس نمی شود این راه را رفت.
۸٫بلند همتی
دانش آموز، در مدرسه به وسیله شماها تربیت می شود؛ باید دارای حس مسئولیت تربیت بشود؛ دارای روحیه آزاداندیشی تربیت بشود؛ راستگو تربیت بشود،بلند همت تربیت بشود، شجاع، فداکار، پاک دامن ،پرهیزکار نسل تربیت شونده در اختیار شما باید با این خصوصیات تربیت بشوند، افق دید این ها است.
کودکان و همچنین جوانان را از آغاز عادت بدهیم که با همت بلند نگاه کنند. مسائل گوناگونی وجود دارد که اینها را باید در سطح دنیا دید، در سطح جهانی باید مشاهده کرد نه در سطح منطقه ای، چه برسد به اینکه انسان بخواهد آنها را در سطح کشوری یا در سطح ولایتی و استانی ببیند. مسائلی وجود دارد که اینها را باید در آفاق صدساله و صدوپنجاه ساله دید،به در یک افق محدود پنج ساله و ده ساله و کمتر اینها همت بلند لازم دارد، نگاه بلند همتانه به مسائل گوناگون این دانش آموز یا ایندانشجویی که شما امروز دارید تربیت میکنید چند صباح دیگر یک استاد است. یک مدیر فعال است یک کارشناس برجسته است یک عنصر مؤثر در حرکت سیاسی جامعه است؛ چند صباح دیگر این وجودمؤثری در جامعه خواهد بود. این را آن جوری تربیت کنید که با این همت بلند بار بیاید.
۹٫ریشه یابی و کشف نقاط ضعف و قوت خود
هر انسانی بنشیند عبارسنجی کند. ببیند نقطه ضعف کجاست؛ نقطه قوت کجاست بعد ببیند این نقطه ضعف – اگر می تواند علت یابی کند – به کجا بر می گردد. سراغ آن جا برود، یعنی آن ریشه را پیدا کند. اصل را پیدا کند. اگر این کار انجام شد،درست است.این همان چیزی است که انسان از جوان توقع دارد.
۲- اهداف گرایشی
۱.محبت به اهل بیت
اگر محبت در تشیع نبود. این دشمنی های عجیبی که با شیعه شده باید او را از بین می برد. همین محبت شما مردم به حسین بن علی علیه السلام ، ضامن حیات و بقای اسلام است. اینکه امام می فرمود. عاشورا اسلام را نگه داشت معنایش همین است. فاطمیه و میلاد و وفات پیامبر و ائمه هم همین طور است. باید با استفاده از این هنر این محبت را در میان مردم هم عمق ببخشید هم تروتازه کنید و هم برافروخته نمایید.
این دشمن ها امروز درصدد این هستند که ملت ایران را از محتوای برانگیزاننده آن که همین ایمان روشن مستدل باشد-خالی کنند. انواع شیوه ها را به کار می برند ترویج های باطل میکنند،سرگرمی درست می کنند، سرگرمی های فکری درست میکنند سرگرمیهای شهوانی درست میکنند. سرگرمی های سیاسی درست میکنند فتنه درست میکنند. این ها همه یک سیاست است. خوب در مقابل اینها چه کار باید کرد؟ باید این ایمان را که مایه قیام و ایستادگی و ثبات ملت ایران است. تقویت کرد، یکی از عواملی که می تواند این کار بزرگ را انجام دهد. همین گسترش معارف اسلامی و معنوی و انقلابی به شکل روشن و پراکندن هر چه بیشتر محبت اهل بیت ها در دلها و در روح های انسانهاست این مسئولیتی است که امروز همه ما داریم .
۲. روحیه انقلابی گری
امروز مهم ترین وظیفه ی ما تقویت این روحیه انقلابی گری در جوان ها و در نسل جوان است. ما اگر طرف دار اخلاقیم باید همین روحیه انقلابی را در این ها تقویت کنیم.اخلاق را هم به برکت روحیه دینی و انقلابی می شود. در جوانها تأمین کرد.اخلاق بدون دین اخلاق بدون تقوا، اخلاقي بدون روحیه انقلابی و حرکت جهادی و میل به جهاد در راه خدا، نه پدید می آید و نه منعقد میشود. اگر هم متعقد بشود عمقی ندارد.ما باید امروز تلاش مان را مصروف تربیت دینی و تربیت انقلابی جوان ها بکنیم و این جریان عظیم نیروی انقلاب را هم که در بین جوانها خوشبختانه هست، تقویت بکنیم؛ بهشان امید بدهیم بهشان پشتیبانی بدهیم و تقویت بکنیم این جریان را جوان انقلابی را باید گرامی داشت باید به روحیه انقلابی گری تشویق کرد؛این روحیه است که کشور را حفظ میکند از کشور دفاع می کند. این روحیه است که در هنگام خطر به داد کشورمی رسد.
۳٫اخلاص
بحمد الله در تاریخ ایران هیچ روزی مثل این دوران و این عهد نبوده است. که اسلام در حاکمیت باشد پرچم قرآن برافراشته باشد؛ عمل به اسلام، ارزش به حساب بیاید و قوانین متخذ از اسلام و قرآن باشد. ما چه می خواهیم؟ ما بیش از این و بزرگ تر از این نعمت از خدا چه می خواهیم؟ تمام تلاش مان را بایستی مبذول کنیم که این نعمت ارزشمند و بی نظیر و بی سابقه را برای این ملت حفظ کنیم. این با تلاش مخلصانه ممکن است. باید انگیزه حرکت ما – در هر سطحی که هستیم – انگیزه الهی باشد. علاج همه دردهای ما اخلاص است. اگر اخلاص باشد همه چیزهایی که فعلاً نظام و جامعه ما از آن ها متأذى است. بر طرف خواهد شده اخلاص در عمل، موجب خواهد شد. یکپارچگی ها تحکیم بشود. خدای متعال همیشه روی کارهایی که از روی ایمان و اخلاص است، تأثیرات بزرگی قرار میدهد این را بدانید هر کاری را شما از روی اخلاص بکنید خدا به آن برکت خواهد داد. هر کاری را که از روی حسابگری های مادی بکنید،متزلزل است. ممکن است به نتایجی برسد؛ خیلی از اوقات هم به نتیجه نمی رسد. به خلاف آن کاری که از روی ایمان و اخلاص برای خدا، انجام می دهید که {من كان لله کان الله له} هر کس برای خدا باشد، قدرت الهی در خدمت او قرار می گیرد و به او کمک می کند.
۴٫احساس عزت و هویت مستقل{ در سطوح فردی مذهبی و ملی}
ما اول چیزی که لازم است برای دانش آموز خودمان در نظر بگیریم، این است. که در او هویت مستقل ملی و دینی به وجود بیاوریم؛این اولین چیز؛هویت مستقل و با عزت.جوانمان را جوری بار بیاوریم که دنبال سیاست مستقل باشد. دنبال اقتصاد مستقل باشد.
دنبال فرهنگ مستقل باشد. خب در این عرصه یک جنگ بزرگی وجود دارد. عزیزان من جوانهای هوشمند و پرانگیزه و مؤمن که در این مجموعه جمع شده اید، و همه کسانی که در مجموعه تعلیم و تربیت می خواهند نقش ایفا کنند. این جنگ را جدی بگیرید الان یک جنگ وجود دارد. یک عده ای می خواهند لالایی بخوانند که ما خوابمان ببرد و نفهمیم دشمن مشغول چه کاری است. در عرصه تربیت انسانهای والا انسانهای با همت انسانهای رشید و شجاع انسانهای با هدف در عرصه این تربیت مهم این کار عظیم یک جنگی برپا است. یک عده ای میخواهند درست عکس این تحقق پیدا بکند و جوان مؤمن جوان مسلمان، جوان ایرانی با این خصوصیات پرورش پیدا نکند. از راههای مختلف دارند تلاش میکنند این مسئله هویتی که بنده مکرر روی آن تکیه میکنم،ناظر به این مسئله است. دانش آموز ما بایستی با احساس هویت ملی رشد کند و تربیت پیدا کند و بزرگ بشود و پیش برود. وقتی یک جوان احساس هویت کرد از انحراف از خیانت از سستی و تنبلی پرهیز خواهد کرد.عمده این اشکالاتی که گاهی پیش می آید به خاطر این است که آن احساس هویت حقیقی احساس هویت ملی در یک انسان وجود ندارد. وقتی احساس هویت وجود نداشت دیگران میتوانند او را به این سمت و آن سمت }بکشند{:
میکشد از هر طرف چون پرکاهی مرا ٫ وسوسه این و آن دمدمه خویشتن احساسات هست، غرایز هست، انگیزه های درونی هست،شیطان هوای نفس ما هست؛از بیرون هم ده ها دست ما را به این سمت و آن سمت می کشد؛ آن چیزی که نمیگذارد ما منحرف بشویم، پایبندی ما است. احساس هویت ما است جوان را این جوری باید تربیت کنید شماها باید تربیت کنید.
۵٫امیدواری
امروز سعی دنیا این است که ملت ایران را از ادامه راه امیرالمؤمنین و راه اسلام مأیوس کند.من به شما و به همه ملت ایران عرض میکنم:امروز بزرگ ترین جهاد در میدان تبلیغات این است که کسی بتواند ملت ایران را به عاقبت و فرجام این راه امیدوار کند. هر کس مردم را ناامید کند، به این ملت خیانت کرده است. بهترین راه برای دلسردی کوهنوردی که با شوق از قله ها بالا می رود – در حالی که کوله پشتی اش را بسته و کمر را محکم کرده و عصا به دست گرفته این است که دروغی جعل کنند و به او بگویند که نمیشود رفت و به قله رسید.وسط راه،فلان اشکال و فلان مانع وجود دارد. می رود که قله را فتح کند؛ یعنی هدف دارد. اما تا بفهمد به آن هدف نمی شود رسید. دست و پایش سست میشود و از همان جا بر می گردد.
امروز ملت ما با تکیه بر تاریخ مشعشع خود با تکیه بر استعدادهای درونی خود و با تکیه بر اسلام و ایمان – که امروز سخن نو برای بشریت دارد . دیگر خودش را یک ملت عقب مانده نمیداند خود را باور دارد. این همان چیزی است که همت ملی را بر می انگیزد مردم را برای رسیدن به قله های پیشرفت آماده میکند و آنها را تشویق میکند عرض من به شما برادران و خواهران بخصوص به شما جوانان این است که نگذارید این احساس شیرین امیدواری به آینده در شما زایل شود.
۶٫حق پذیری و حق طلبی
دانشگاه باید جوانهایی را تربیت کند که با ایمان باشند،باشرف باشند،اهل اقدام باشند، تنبل نباشند، اهل تلاش باشند، دارای اعتماد به نفس باشند، حق پذیر باشندوحق طلب باشند اینها خصلتهای یک انسان والا است؛اسلام این جور انسانی را میخواهد این انسان است که اگر چنانچه به مدیریت جامعه رسید جامعه را میتواند به سمت صلاح و فلاح هدایت بکند.
دانش آموز، در مدرسه به وسیله شماها تربیت میشود؛ باید دارای حس مسئولیت تربیت بشود دارای روحیه آزاداندیشی تربیت بشود؛ راستگو تربیت بشود،بلند همت تربیت بشود ،شجاع ،فداکار پاک دامن پرهیزکار نسل تربیت شونده در اختیار شما باید با این خصوصیات تربیت بشوند؛ افق دید اینها است.
۷٫ دانش دوستی
روحیه دانش دوستی،جزو تربیتهای اسلامی است؛ یعنی اگر ما بخواهیم اخلاق اسلامی را گسترش بدهیم،این هم در آن هست. پیشرفت مراتب علم هم جزو اساس کار شماست که بایستی به آن توجه بشود. تقسیم علوم و پیدا کردن اولویتها و اینکه امروز در این مقطع،در این پنج سال در این ده سال بایستی خیل دانش آموزان به چه علومی بیشتر گرایش و توجه داده بشوند،اینها مسائل کاری و فنی شماست که به آن واقف تر هستید. این علاج کار ماست یعنی بایستی با وجدان ،اسلامی بچه ها تربیت بشوند و این امروز واضح است.
۸٫انس با کتاب
مردم ما با کتاب،بیش از آنچه که امروز انس دارند باید انس بگیرند. کتاب خوانی چیزی است که برای یک ملت فریضه است واجب و لازم است.مردمی که اهل کتاب خواندن باشند،از لحاظ معلومات و ذکاوت و هوشیاری تفاوت میکنند با مردمی که با کتاب و مطبوعات انس نداشته باشند. برخی کتاب را اصلاً جزو ضروریات زندگی نمیدانند.خوب؛چطور شما اگر در جایی نشسته باشید و بغل دستتان اتاقی باشد و در آنجا رویدادی بگذرد و یا خبر تازه ای باشد، طاقت نمی آورید بنشینید و برمی خیزید ببینید در آن اتاق چه میگذرد. به هر حال اطراف ما را خبرهای تازه پر کرده است. آن قدر معلومات و آن قدر معارف در همه زمینه ها وجود دارد. پس چطور حاضر نیستیم سرک بکشیم و نگاهی بیندازیم و ببینیم چه خبر است؟! اگر بخواهیم بدانیم که در دنیای معارف چه میگذرد. راهش این است که کتاب بخوانیم هر کس کتاب بخواند،به بخشی از معارف موجود عالم دست خواهد یافت و از خبرهایی که در دنیا هست از خبرهایی که بوده است و حتی از آنچه که در همه زمینه ها خواهد بود مطلع خواهد شد. لذا،کتاب خوانی را باید جزو عادات خودمان قرار دهیم. به فرزندانمان هم از کودکی عادت بدهیم کتاب بخوانند.مثلاً وقتی میخواهند بخوابند، کتاب بخوانند. یا وقتی ایام فراغتی هست،ياروز جمعه ای هست که تفریح میکنند. حتماً بخشی از آن روز را به کتاب خواندن اختصاص دهند. در تابستانها که نوجوانان و جوانان محصل تعطیل اند،حتماً کتاب بخوانند. کتابهایی را معین کنند بخوانند و تمام کنند کتاب خوانی باید یک سیره و سنت رایج بین مردم ما بشود کتاب بخوانند و به فرزندانشان هم یاد بدهند. خانم ها در خانه کتاب بخوانند و معلومات بیندوزند.
۳-اهداف رفتاری
۱٫ تزکیه نفس
در اسلام نقطه اصلی و محوری برای اصلاح عالم اصلاح نفس انسانی است. همه چیز از اینجا شروع میشود قرآن به آن نسلی که میخواست با دست قدرتمند خود تاریخ را ورق بزند فرمود:{ قُوا أَنْفُسَكم}، {عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُم}. خودتان را مراقبت کنید به خودتان بپردازید و نفس خودتان را اصلاح و تزكيه کنيد؛ { قد أفلح من زكاها} اگر جامعه اسلامی صدر اول اسلام از تزکیه انسانها شروع نشده بود و در آن به اندازه لازم آدمهای مصفا و خالص و بی غش وجود نداشتند؛اسلام پا نمیگرفت،گسترش پیدا نمی کرد، بر مذاهب مشرکانه عالم پیروز نمیشد و تاریخ در خط اسلام به حرکت نمی افتاد. اگر انسان های مزکا و مصفا نباشند، جهاد نیست.شما جوانهای عزیز توجه کنید که ورود در میدان معرفت علمی – حالا هر علمی چه علوم انسانی چه علوم قرآنی چه علوم طبیعی یا انواع و اقسام علومی که امروز شماها در آن تلاش و کار میکنید – و ورود در میدان تحقیق علمی باید شما را از غور و پیشرفت در میدان معرفت دینی تمرین اخلاقی و کسب فضیلت بازندارد؛ باید اینها را با هم داشته باشید. {ويزكيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الكتاب والحكمة} خدای متعال پیغمبر را فرستاد تا او تعلیم بدهد و تزکیه کند بنابراین تعلیم و تزکیه با یکدیگر است این دو را از هم جدانکنید .هر انسانی در درون خود یک نفس سرکش دارد، یک پیل مست که اگر مراقبش بودید، با چکش مرتب بر سر او کوبیدید او شما را به هلاکت نخواهد انداخت؛ رفتار او کنترل خواهد شد و همین نفس انسانی مایه پیشرفت شما خواهد شد. نفس،مجموعه غرایز انسانی است که اگر این غرایز درست کنترل شوند در راه صحیح به کار گرفته شوند درست اعمال شوند. انسان را به اوج کمال خواهند رساند.
۲٫ خلوت با خدا
معمولاً انسان به خودش خوشبین است.ما عیبهای خودمان را نمی بینیم؛ معمولاً محسنات خودمان را بزرگتر از آنچه که هست،می بینیم. این طور جاها وقتی که بین خودمان و خدا خلوت کنیم، می توانیم ضعف های خودمان را نقص های خودمان را پیدا کنیم. یک جا پول هست، یک جا قدرت هست، یک جا وجاهت هست یک جا شهوات جنسی هست؛ این ها امتحان های سخت است.
ماها در روز دائم مشغولیم دیگر یعنی در واقع به یک معنا مشغول به کارهای دنیا،حالا بستگی به نیتهای ما دارد. اشتغالات ما،نوع اشتغالات دنیایی است ولو حالا کسی نیتش خالص باشد،قصد خدا هم بکند-اگر خدا یک چنین قصدی به ماها بدهد لكن مخاطبات ما مخاطبات دنیاییاست با مردم مواجهیم با دنیا مواجهیم…. سحر وقت خلوت با خدا است. این وقت را این فرصت را غنیمت باید بشمریم بخصوص شماها که جوان هستید بخصوص جوانها البته همه؛ لكن جوانها بیشتر شایستگی دارند چون تاثرشان بیشتر است، بهتر است.
امام اهل خلوت اهل عبادت اهل گریه نیمه شب اهل دعا، تضرع، ارتباط با خدا، شعر و معنویت و عرفان و ذوق و حال بود.
۳٫استقامت در راه حق
امروز بیداری دنیای اسلام و رسوایی دشمنان اسلام اتفاق افتاده است؛ باید این راه را ادامه داد.این راه راهی است که میتواند این ملت را به آرمانهای حقیقی خود برساند؛ یعنی به همان مجموعه آرمانی عزت معنویت قدرت رفاه و عظمت علمی همان چیزهایی که برای یک ملت مطلوب و محبوب است. راه صحیحی که فرزندان این انقلاب و فرزندان امام پیموده اند،ما را به آنجا خواهد رساند؛ منتها شرطش استقامت است. استقامت، یعنی راه را گم نکردن قریب جلوه های مادی را نخوردن اسیر هوی و هوس نشدن .
دستورها و فرایض اخلاقی و معنوی و ادب اسلام را رها نکردن و به لذت طلبی و عشرت طلبی رو نیاوردن اینها اساس کار است .
شما باید این راه را طی کنید این راه هم راهی است که در هر کیلومترش تابلوی «توقف ممنوع نصب شده است لذا در این راه نباید توقف کرد.
کسانی که در این راههای طولانی و آرمانهای بزرگ حرکت میکنند باید خستگی حس نکنند یک ملت این گونه به سیادت و آقایی و آرمانهای خودش میرسد.
مقاومت در مقابل سلطه،استکبار یکی از اهداف انقلاب است. طبیعت استکبار سلطه است دنبال سلطه است دنبال فراگیر کردن سلطه است. هر ملتی و هر نظامی که مقاومت نکند اسیر خواهد شد و در کمند آنها خواهد افتاد. اینها جزو اهداف انقلاب است توجه بفرمایید که شیئی که مورد رقابت است یا مورد تخاصم است به دست آوردنش دشوار است اما نگه داشتنش دشوارتر است.
۴٫عفت
در غرب به خاطر اینکه به این نکته توجه نشد – یعنی مسئله عفت زنان مورد اهتمام قرار نگرفت و به آن اعتنایی نکردند – کار به این بی بند و باری ها کشید نباید بگذارند عفت زن – که مهمترین عنصر برای شخصیت زن است – مورد بی اعتنایی قرار گیرد؛عفت در زن وسیله ای برای تعالی و تکریم شخصیت زن در چشم دیگران حتی در چشم خود مردان شهوت ران و بی بندو بار است. عفت زن مایه احترام و شخصیت اوست. این مسئله حجاب و مَحرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن همه به خاطر این است که قضیه عفاف در این بین سالم نگه داشته شود…. عفاف مخصوص زنان نیست مردان هم باید عفیف باشند منتها چون در جامعه مرد به خاطر قدرت جسمانی و برتری جسمانی میتواند به زن ظلم کند و برخلاف تمایل زن رفتار نماید ،روی عفت زن بیشتر تکیه و احتیاط شده است.
حوزه های علمیه باید این قابلیتها را در خودشان فراهم بکنند قابلیت سینه به سینه شدن مواجه شدن با این لشکر بی تعداد عظیم دشمنی و دشمن که به سمت ایمان مردم به سمت اعتقادات مردم به سمت سلامت نفس مردم به سمت عفت جوانان سرازیر میشود. پایگاه های اینترنتی فراوانی وجود دارد که هدفشان این است که عفت جوان را حیای جوان مسلمان را چه پسر چه دختر از بین ببرند پرده حیای او را بدرند؛ اصلاًهمتشان این است و برای این برنامه ریزی میکنند.
۵٫ ابتکار و نوآوری
ما کودک خودمان را باید از آغاز برای ذهن مولد ذهن سازنده و ذهن مبتکر آماده کنیم نه مثل آنچه که ما را بار آورده اند که بنشینیم تا یک چیزی از بیرون بیاید و به دست ما بدهد و ما هم در حد همت خودمان از آن استفاده بکنیم. این به میزان زیادی به تربیتهای علمی و ذهنی اولیه ارتباط دارد که به دبیرستان و دبستان و مراکزی این چنینی مربوط میشود.
نوآوری یک نیاز کنونی حرکت کشور است نوآوری به معنای خط بطلان کشیدن بر گذشته نیست بلکه به معنای تکیه کردن به گذشته برای بنای آینده است و این احتیاج دارد به اینکه همه همت ما همه تلاش ما متوجه به این باشد که ما باید این کشور و این تاریخ را بسازیم. ما لحظه به لحظه احتیاج به نوآوری داریم نه فقط نوآوری در صنعت یا کشاورزی، نوآوری در روشهای گوناگونی که برای زندگی یک ملت ممکن است مطرح شود؛ بروز استعدادها، شکوفا شدن فکرها و ذهن ها.
۶٫سخت کوشی و تلاش گری
هیچ کس با راحتی و تن پروری به چیزی نمیرسد هر کس هر دستاوردی در هر مقوله ای از مقولات مادی و معنوی دارد با رنج دارد. اگر کسی علمی به دست می آورد ثروتی به دست میآورد نام نیکی به دست می آورد، اینها با رنج به دست می آید؛ با راحتی و تن پروری به دست نمی آید. ملت ها پیروزی و عزتی که به دست می آورندبا رنج به دست می آورند. دستاوردهای اخروی هم عیناً همین طور است. ثواب الهی،رضای الهی و بهشت خداوند با رنج به دست می آید؛ بدون رنج به دست نمی آید. انسان باید تلاش و جدوجهد کند. راحت طلبی، رفاه طلبی و عیش طلبی چیزهایی است که به تدریج در انسان اثر بد میگذارد و خود انسان هم اول نمیفهمد. یک وقت میخواهد حرکت کند،میبیند نمیتواند میخواهد پرواز کند میبیند نمی تواند مراقب باشید مجموعه را حفظ کنید،ذهنها و دلها و فکرها و ایمانها را مورد پاسداری دقیق قرار دهید؛ این سفارش همیشگی من است. بدانید در این صورت هیچ عامل و نیرویی زیر این آسمان وجود ندارد که بتواند بر شما غلبه کند.
من در سرنوشت و تاریخ ملت ها یک قدری مطالعه میکنم – نه فقط در گذشته در زمان خود ما هم همین طور است – میبینم که دو عنصر از مهم ترین عناصر تأثیرگذار در پیشرفتهای ملی برای کشورها، عبارت است از : یکی «خطرپذیری» و یکی هم کار سخت و پیگیر و پشتکاره است. منمی خواهم امروز این دو خصوصیت را به شماها توصیه کنم…..
یکی هم مسئله {{کار سخت}} نقطه مقابل تنبلی است. نگذارید تنبلی و راحت طلبی و تن دادن به زندگی دور از مشکل شما را وسوسه کند. اگر این حالت تنبلی وجود داشت هیچ کدام از این کشفیات مهم علمی به وجود نمی آمد. شرح حال این کاشفان و مخترعان بزرگ را ببینید چطور خواب را بر خودشان حرام کردند سختیها را برای خودشان هموار کردند با مشکلات ساختند و رفتند تا به آن نقطه اساسی رسیدند.
۷٫کارآمدی و کاردانی
شما جوان را باید تربیت کنید برای اینکه بتواند در قبال قضایای آینده و حوادث و تحولات مهمی که جهان در مقابل خود دارد -نه فقط کشور ما یا منطقه ی غرب آسیا که البته تحولات جهانی اینجا هم اثر دارد یا یکی از مراکز مهمش اینجا است لکن تحولاتی که من عرض میکنم تحولات جهانی است؛ زمینه های علمی و عملی و سیاسی و تقسیم قدرت و امثال اینها تحولات عجیبی وجود خواهد داشت یک عنصری باشد مقاوم با عزم و اراده با ایمان دارای اعتماد به نفس کاربلد کاردان، آگاه باشد، عمیق باشد. انقلابی باشد متدین باشد تا بتواند در آن روز کشور را به راهی که شایسته او است ببرد.
جوان امروز برای مواجهه با قضایای مهم و عجیب دهه های آینده باید «آگاه،کارآمد،کاربلد دارای اعتماد به نفس و برخوردار از روحیه مقاوم باشد و ضمن افتخار به هویت ملی خود آگاه باشد که منافع ملی حقیقی منافعی است که با هویت ملی در تعارض یا ناسازگاری نباشد.من همواره تأکید بسیار زیادی بر موضوع دانشگاه ها، اساتید و وزرای علوم دارم زیرا رسیدن به آینده مطلوب ایران نیازمند تربیت انسانهایی عالم صبور، مجاهد في سبيل الله،کاربلد و شجاع است که این افراد عمدتاً در دانشگاه ها پرورش می یابند.
۸٫شجاعت و شهامت اقدام
دانشگاه باید جوانهایی را تربیت کند که با ایمان باشند. با شرف باشند،اهل اقدام باشند،تنبل نباشند اهل تلاش باشند. دارای اعتماد به نفس باشند حق پذیر باشند حق طلب باشند؛ اینها خصلتهای یک انسان والا است؛اسلام این جور انسانی را میخواهد این انسان است که اگر چنانچه به مدیریت جامعه رسید جامعه را میتواند به سمت صلاح و فلاح هدایت بکند.
ملاک انقلابی بودن تقوا است شجاعت است بصیرت است،صراحت است، نترسیدن از لومة لائم است؛ اینها ملاک انقلابی بودن است. اگر چنانچه ما تقوا داشته باشیم شجاعت لازم را هم داشته باشیم، صراحت لازم را هم البته در جایی که صراحت لازم است؛ آنجایی که تکنیه لازم است نه آنجا صراحت مضر است داشته باشیم اگر توانستیم اینها را انجام بدهیم .{انقلابی هستیم }
اگر جمهوری اسلامی میخواهد پرچم اسلام را در دست بگیرد میخواهد خودش به سعادت برسد دنیا و آخرت خود را آباد کند،اگر میخواهد به ملت های دیگر کمک برساند که{{ کنتُم خير أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ}} شاهد و مبشر ملتهای دیگر باشد،خب طبیعتاً نیازهایی دارد باید انسانهای شریف،دانا، با استعدادهای جوشان،دارای ابتکار،دارای اخلاق نیک انسانی دارای شجاعت،قوت خطرپذیری،ورود در میدانهای جدید بدون هیچگونه عقده خودکم بینی یا خودبرتربینی انسانهای دلداده به خدای متعال و متکی به قدرت الهی و دارای توکل کامل انسانهای صبور انسانهای بردبار و حلیم انسانهای خوشبین و انسانهای امیدوار تربیت کنید.
من در سرنوشت و تاریخ ملتها یک قدری مطالعه میکنم – نه فقط در گذشته در زمان خود ما هم همین طور است – میبینم که دو عنصر از مهمترین عناصر تأثیرگذار در پیشرفتهای ملی برای کشورها عبارت است از یکی {{خطرپذیری}} و یکی هم{{کار سخت و پیگیر و پشتکار}}است خطر پذیری نقطه مقابل آن ترس است. ترس از چه؟ ترس از عدم موفقیت وارد نشویم که مبادا موفق نشویم؛ حرکت نکنیم که مبادا نرسیم؛ اقدام نکنیم که مبادا مورد قبول قرار نگیرد؛ اقدام نکنیم که مبادا برای ما مشکلات ایجاد کند. اینها همه اش نقطه مقابل خطر پذیری است… نبادا نشود؛ خوب به این «نبادا» نباید اعتنا کرد وارد شوید خواهید دید که میشود. در همه میدانهای مادی و معنوی که انسان موفقیتی مشاهده میکند. این جرئت و گستاخی و نترسیدن از احتمال موفق نشدن عامل بسیار مهمی است که ما را پیش میبرد.
۹٫ مسئولیت پذیری
دانش آموز،در مدرسه به وسیله شماها تربیت می شود؛ باید دارای حس مسئولیت تربیت بشود؛ دارای روحیه آزاداندیشی تربیت بشود؛ راستگو تربیت بشود؛ بلند همت تربیت بشود ،شجاع فداکار، پاک دامن پرهیزکار نسل تربیت شونده در اختیار شما باید با این خصوصیات تربیت بشوند؛ افق دید این ها است.
حسین بن علی ، کاری کرد که در همه دورانهای حکومت طواغیت کسانی پیدا شدند و با این که از دوران صدر اسلام دورتر بودند،اراده شان از دوران امام حسن مجتبی علیه السلام برای مبارزه با دستگاه ظلم و فساد بیشتر بود…. این قیام ها را چه کسی به وجود آورد؟ حسین بن علی . اگر امام حسین قیام نمیکرد آیا روحیه تنبلی و گریز از مسئولیت تبدیل به روحیه ظلم ستیزی و مسئولیت پذیری میشد؟ چرا میگوییم روحیه مسئولیت پذیری مرده بود؟ به دلیل اینکه امام حسین ، از مدینه که مرکز بزرگ زادگان اسلام بود به مکه رفت فرزند عباس، فرزند زبیر فرزند عمر فرزند خلفای صدر اسلام همه اینها در مدینه جمع بودند و هیچ کس حاضر نشد در آن قیام خونین و تاریخی به امام حسین کمک کند.
۱۰٫ وجدان کاری
وجدان کاری هم،جزئی از فرهنگ عمومی است که بسیار پسندیده است. وجدان کاری یعنی افراد یک جامعه خود را در قبال آن کاری که پذیرفته اند، متعهد بدانند و نوعی احساس وجدان نسبت به آن داشته باشند و سرهم بندی و رفع تکلیف نکنند و آن کار. ما میتوانیم این جوان را صبور قانع مایل به کار مایل به تحقیقات اهل کار جمعی اهل اغماض اهل تغلیب عقل بر احساس اهل انصاف اهل وقت شناسی اهل وجدان کاری تربیت کنیم؛ میتوانیم هم عکس این صفات را در او تزریق کنیم واقعاً این جوانی که در اختیار دانشگاه قرار میگیرد – یک جوان هجده نوزده ساله – درخور این تربیت هست. در دوره های بخصوص لیسانس – این دوره اول – میتوان روی این مسئله واقعاً فکر کرد برنامه ریزی کرد شما میتوانید یک نسلی را به وجود بیاورید که این نسل دارای این خصوصیات اخلاقی باشد این هم برنامه ریزی می خواهد این با پوستر و با دستور و با اینها درست نمیشود.
۱۱٫ روحیه کار جمعی
ما می توانیم این جوان را صبور قانع مایل به کار مایل به تحقیقات اهل کار جمعی،اهل اغماض اهل تغلیب عقل بر احساس،اهل انصاف اهل وقت شناسی اهل وجدان کاری تربیت کنیم میتوانیم هم عکس این صفات را در او تزریق کنیم. واقعاً این جوانی که در اختیار دانشگاه قرار میگیرد – یک جوان هجده نوزده ساله – درخور این تربیت هست در دوره های بخصوص لیسانس – این دوره اول – میتوان روی این مسئله واقعاً فکر کرد برنامه ریزی کرد. شما میتوانید یک نسلی را به وجود بیاورید که این نسل دارای این خصوصیات اخلاقی باشد این هم برنامه ریزی میخواهد؛ این با پوستر و با دستور و با اینها درست نمیشود چرا فرهنگ کار جمعی در جامعه ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. بااینکه کار جمعی را غربیها به اسم خودشان ثبت کرده اند، اما اسلام خیلی قبل از این ها گفته است: {تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى}، يَا (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ الله جَمِيعًا) یعنى حتى اعتصام به حبل الله هم باید دسته جمعی باشد. {وَلَا تَفَرَّقُوا}.
۱۲٫ صبر و حلم
اگر جمهوری اسلامی میخواهد پرچم اسلام را در دست بگیرد میخواهد سعادت برسد دنیا و آخرت خود را آباد کند را آباد اگر میخواهد به ملت های دیگر کمک برساند، که {{کنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ}} ، شاهد و مبشر ملت های دیگر باشد خب طبیعتاً نیازهایی دارد باید انسانهای شریف دانا، با استعدادهای جوشان ، دارای ابتکار، دارای اخلاق نیک انسانی، دارای شجاعت ،قوت خطرپذیری، ورود در میدانهای جدید بدون هیچگونه عقده خود کم بینی یا خود برتربینی انسانهای دلداده به خدای متعال و متکی به قدرت الهی و دارای توکل کامل انسانهای صبور انسان های بردبار و حلیم انسانهای خوش بین و انسانهای امیدوار تربیت کنید.یکی از چیزهایی که ما در تعامل اجتماعی احتیاج داریم، روحیه بردباری است ؛حلم.اینکه در اسلام و در اخلاق اسلامی این قدر حلم ذکر شده، به این خاطر است. نبود بردباری، بسیاری از مشکلات در سطوح پایین وسطوح فردی و اجتماعی به وجود می آورد.امیرالمؤمنین از اوایل نوجوانی تا هنگام مرگ دو صفت «بصیرت و «صبر» – بیداری و پایداری – را با خود همراه داشت. او یک لحظه دچارغفلت و کج فهمی و انحراف فکری و بد تشخیص دادن واقعیت ها نشد.
۱۳٫نظم و وقت شناسی
ما میتوانیم این جوان را صبور قانع مایل به کار مایل به تحقیقات اهل کار جمعی اهل اغماض اهل تغلیب عقل بر احساس اهل انصاف اهل وقت شناسی اهل وجدان کاری تربیت کنیم؛می توانیم هم عکس این صفات را در او تزریق کنیم واقعاً این جوانی که در اختیار دانشگاه قرار می گیرد – یک جوان هجده نوزده ساله – در خور این تربیت هست.
انسان مطلوب جامعه اسلامی و انقلاب اسلامی و نظام اسلامی چه خصوصیاتی دارد؟ … اولاً مؤمن باشد؛ ایمان اولین شرط است. ثانیاً خردمند باشد؛ یعنی عقل را به کار بگیرد. {لَعَلَّكُم تَعقلون}، در قرآن ببینید چقدر هست ثالثاً اندیشمند باشد؛ یعنی فکر کند… مجاهد و اهل عمل باشد؛ یعنی نشستن و حرف زدن و صرفاً فکر کردن و حرافی کردن کافی نیست، باید اهل عمل باشد…. انسان با انصافی در بیاید انسان با نظمی در بیاید، متخلق به اخلاق اسلامی در بیاید؛ اینها خصوصیات انسانی است که ما توقع داریم در آموزشی که شما میدهید و پرورشی که شما میکنید یک چنین انسانی به وجود بیاید.
۱۴٫ کشف استعدادها و حرکت به سمت آن
شما نگاه کنید که چه استعدادی خودش را در شما نشان میدهد. اگرچه باید کسانی بنشینند و استعدادها را در افراد کشف کنند؛ اما حقیقت این است که استعداد در وجود جوان و نوجوان به هر شکلی خودش را نشان می دهد. توجه میکنید؟ بعید است که انسان با استعدادی تا سنین حدود هجده نوزده و بیست سالگی خودش حس نکند که شوق و گرایش و علاقه و توانایی بیشتری برای کدام کار و به کدام سمت دارد. وقتی که فهمیدید استعدادتان در کدام طرف است – حالا یا خودتان کشف کردید یا معلم مدرسه یا پدر و مادر به نحوی کشف کردند – آن وقت به آن سمت بروید؛ هر چه میخواهد باشد نگویید این کوچک است این کم است.
۱۵٫ حفظ قرآن
من عقیده ام این است که حفظ قرآن باید از بچگی شروع بشود؛ یعنی حدوداً از دوازده سالگی سیزده سالگی بچه ها را از سنین کم وادار به حفظ قرآن کنید اصلاً جلسه بگذارید و ترتیبی بدهید که بشود بچه ها را از کوچکی در دبستان وادار به حفظ قرآن کنند – البته مجبورشان نکنند – جایزه قرار بدهند و مثلاً بگویند هر بچه ای که در دوره دبستان این قدر از قرآن را حفظ بکند این مقدار امتیاز خواهد گرفت یا اگر کسی در دبیرستان این مقدار قرآن را حفظ کند به قدر این واحدها یا این درسها نمره یا امتیاز مادی می دهیم .
۱۶٫ سلامت جسمانی
با دانش خودتان را مجهز کنید من توصیه میکنم به همه شما جوانان عزیز که درس خواندن را جدی بگیرید،توصیه دیگر من این است. ورزش و سلامت جسمانی را هم جدی بگیرید؛ امروز جوانهای ما بایستی هم سلامت جسمی و هم سلامت معنوی و هم سلامت فکری را با هم داشته باشند و برای خودشان نگه دارند؛سلامت جسمی را با ورزش و با تغذیه مناسب سلامت معنوی و قلبی را هم با توجه به خدا،با نماز،با دعا،با توسل،با یاد شهدا،سلامت فکری را هم با کتاب خوانی تأمین کنید.از کتابهای خوب راه گشا راهنما که از سوی متفکران و نویسندگان خوب ما تهیه شده و در اختیار ما گذاشته شده استفاده کنید و بخوانید این موجب میشود که نسل نوجوان ما هم سلامت جسمی داشته باشد. هم سلامت معنوی و روحی داشته باشد. هم سلامت فکری و عقلانی داشته باشد؛ آن وقت این آینده کشور را تأمین میکند.